دولت شبکه ای: رابطه قدرت و ثروت در افغانستان
معرفی کتاب
عنوان کتاب: دولت شبکه ای: رابطه قدرت و ثروت در افغانستان پس از سال۲۰۰۱
نویسنده:دکتر تیمور شاران
مترجم: حسن رضایی
کابل:نشر واژه/ویرایش دوم۱۳۹۶
کتاب دولت شبکه ای:رابطه قدرت و ثروت در افغانستان پس از سال ۲۰۰۱ ، توسط تیمور شاران در سال ۱۳۹۵ با ترجمه حسن رضایی در انتشارات واژه به چاپ رسید. استقبال زیاد از کتاب منجر به چاپ دوم در بهار ۱۳۹۶ شد. این کتاب که حاصل تز دکتری آقای شاران است، در هشت فصل به مطالعه رابطه قدرت و دولت پس از توافقنامه بن در افغانستان می پردازد. در فصل نخست، به مطالعه دولت افغانستان پس از سال ۲۰۰۱،شبکه های داخلی و دولت سازی و به طرح روش تحقیق و نگاهی کلی به کتاب می پردازد. معرفی تئوری تحقیق و توضیح پیرامون نظریه شبکه ای و رابطه آن با دولت های پس از منازعه محتوی فصل دوم را شامل می شود. نگاهی شبکه ای به منطق شکل گیری دولت مدرن و دولت داری در افغانستان فصل سوم کتاب را تشکیل می دهد.فصل چهارم به چگونگی شکل گیری و تحکیم دولت می پردازد. تحکیم قدرت در ولایات با مطالعه موردی قدرت عطامحمدنور در بلخ و گل آغا شیرزی در قندهار محور مطالعه فصل پنجم کتاب را پوشش می دهد. انتخابات ریاست جمهوری سال های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۶،پارلمان افغانستان و خروج نیروهای نظامی بین المللی،ثبات سیاسی و چگونگی دوام دولت پس از خروج نیروهای بین المللی محورهای مطالعاتی سه فصل آخر کتاب را پوشش می دهد.
تیمور شاران متولد سال ۱۳۶۳ در ولایت بامیان افغانستان است. تحصیلات ابتدایی را در افغانستان گذراند و پس از رقابت در آزمون مدارس افغان-ترک وارد این مدارس شد. شاران مدرک دکتری خود را از دانشگاه اکستر گرفته است و در حال حاضر معاون ریاست مستقل ارگانهای محلی است.
این کتاب به مطالعه یکی از پیچیده ترین دوره های معاصر سیاسی افغانستان می پردازد. کتاب حاضر حاصل آموزش علمی و تجربه عملی نویسنده از افغانستان است. هدف اصلی مؤلف ارائه تصویری متفاوت از قدرت و دولت سازی پس از سال ۲۰۰۱ در افغانستان است. این تحقیق نشان می دهد که چگونه نظم سیاسی جدید متأثر از روابط ارباب-رعیتی، عملکرد غیرقانونی و فرصت طلبانه و غارت منابع عمومی به نفع شبکه های سیاسی پس از سال ۲۰۰۱ در افغانستان شکل گرفت. همچنین در کتاب نویسنده به این باور می رسد که چگونه این شبکه های سیاسی به سواستفاده از هویت جمعی می پردازند و دامنه فساد را در کشور افزایش می دهند.
در بخش دیگر کتاب به این مسئله می پردازد که چگونه شبکه سیاسی کرزی با استفاده از سه مشخصه ارباب-رعیتی،فرصت طلبی و بی قانونی و وسیله سازی هویت، رقبای سیاسی اش را ضعیف کرد و با در اختیار داشتن بخش عظیم کمک های بین المللی و نبود شفافیت در بخش چگونگی استفاده از این منابع، به تقویت مواضع خود پرداخت. دکتر شاران در این کتاب نگاه مسلط طبیعت قومی در ساختار سیاسی افغانستان را به چالش میکشاند. او معتقد است که روابط و ساختار سیاسی نه در محور ارزش ها و باورهای قومی بلکه بر بنیاد شبکه های سیاسی-اقتصادی تعریف می شود که علی رغم منافع مشترک گاهی اهداف متفاوت و حتی ناهمگون نیز دارند.
در نهایت،کتاب نگاهی متفاوت به نحوه دولت داری پس از سال ۲۰۰۱ در افغانستان دارد. او به این مسئله می پردازد که چگونه دولت پس از خروج نیروهای بین المللی از هم فرونپاشید و تداوم یافت. نویسنده معتقد است روند دولت سازی پس از توافقنامه بن ماحصل یک رقابت دوامدار بین شبکههای سیاسی برای حصول قدرت و منابع است که نتیجه اینگونه روند،توزان قدرت شبکه ای، ظهور یک شبکه غالب و بازگشت به منازعه است.