سینمای افغانستان در خطر فراموشی؟!
۲۰ آبان(عقرب)۱۳۹۹- ۲۰۲۰/۱۱/۱۰
روزنامه اطلاعات روز در تاریخ ۱ بهمن ۱۳۹۸ گفتگویی با سمیع الله عطایی کارگردان افغان و استاد دانشگاه پیرامون وضعیت کنونی سینما در افغانستان انجام داده است. او در این گفتگو وضعیت سینمای افغانستان را خوب توصیف نمی کند و دلایل مختلفی را برمی شمارد که نبود بودجه کافی از جمله آنهاست. در زیر متن کامل این مصاحبه آمده است.
سمیعالله عطایی استاد دانشگاه و دانشآموختهی رشتهی سینما و کارگردانی نمایش از دانشگاه تهران است. او در دوران تحصیلش با فیلمسازان سرشناس ایرانی همکاری کرده و در چندین فیلم و سریال ایرانی نیز نقش بازی کرده است. کارهای مهم او ساخت فیلم «کهنیادگار سرزمین آزر» و کارگردانی نمایش «زندگی و رویا» است. این کارگردان از سال ۸۴ خورشیدی وارد دنیای تئاتر و سینما شده و در سال ۹۸ خورشیدی عضو کمیتهی گزینش اسکار در افغانستان بوده است. اطلاعات روز پیرامون بیاعتمادی اهالی سینما به اتحادیهی سینماگران افغانستان و کمیتهی گزینش اسکار و همچنین وضعیت سینمای افغانستان گفتوگویی با آقای عطایی انجام داده است.
۱ . بسیاری از اهالی سینما و بهویژه چهرههای که در ۱۸ سال اخیر وارد حوزهی سینما شدهاند عضو اتحادیهی سینماگران افغانستان نیستند و آن را به رسمیت نمیشناسند، شما چطور، آیا عضو اتحادیهی سینماگران افغانستان هستید؟
نه، راستش فقط یک اسم از آن شنیدهام. این اتحادیه برای ما نه رسمیت دارد و نه کسی آن را قبول دارد. فقط از اطرافیانم شنیدهام که یک عدهای سالها است چیزی به نام اتحادیهی سینماگران دارند و تنها کارکردی که ما سالانه میبینیم یک کمیته درست میکنند و یک سری فیلمها را به آکادمی اسکار معرفی میکنند. اکثر اتحادیهها و انجمنهای که وجود دارد کارکرد مشخصی نداشتنهاند. من از اتحادیهی سینماگران حداقل انتظار دارم که سال یک بار سینماگران را دعوت بکند و شرایط عضویت و مزایای آن را توضیح بدهد که برای عضو جدید چه جایگاهی در اتحادیه وجود دارد و اتحادیه چه کاری برای اعضایش میتواند انجام بدهد. یا در کل برای سینمای افغانستان چه کار مفیدی انجام میدهد. حداقل یک فیلم ساخته شود یا کار علمیای صورت بگیرد. یکی از خلاهای اساسی سینمای افغانستان بحث علمی است. ما متن علمی، نقد علمی و پژوهش علمی در سینمای افغانستان نداریم. تا هنوز یک کار پژوهشی علمی در حوزهی سینما در داخل افغانستان نداریم. حتا یک نشست علمی یا یک مجلهی علمی سینمایی هم در این زمینه نمیبینیم. بخش زیادی از کارهای انجمن و اتحادیههای سینمایی همین چیزها است.
۲ . اهل سینمای افغانستان با هم مشکلات زیادی دارند؛ پراکنده کار میکنند، سمت و سوی مشخصی در حوزهی سینما ندارند و از همه مهمتر فضای رقابت سالم از بین رفته و سینماگران به هم اعتمادی ندارند. به نظر شما این فضا چقدر متاثر است از فقدان اتحادیهی همهپذیز یا تکشل سینمایی که اهالی سینما را زیر یک سقف و دور یک محور جمع کند؟
مشکل اساسی فقدان اعتماد و نبود یک محوریت است. آدمها بیشتر روی منافع شخصی فکر میکنند تا منافع عمومی. من اعتقاد دارم که در بخشی از مشکل خود ما هم مقصریم، من نوعی خود را هم مقصر میدانم در این زمینه. برای این که من هم ننشستم که برای حل این مساله فکر جدی بکنم. اما ناامید هم نیستم. حرف اصلی من این است که کم کاری هست ولی حداقل ماها بیاییم برای رسیدن به اهدافی که داریم از همدیگر حمایت بکنیم. هیچ کاری هم که نمیتوانیم حداقل تخریب نکنیم. این چیزی است که وجود و بلای خانمانسوز سینما است.
۳ . شما چگونه به کمتیهی گزینش اسکار راه یافتید؟
بهطور اتفاقی از ما دعوت کردند. یک روز تماسی از طرف اتحادیه دریافت کردم و گفتند که شما بهعنوان داور در کمیتهی گزینش اسکار انتخاب شدهاید.
۴ . احتمالا در جریان باشید که شهربانو سادات یادداشتی نوشته بود و گفته بود که چگونگی گزینش فیلم شفاف نیست و از طرفی کمیتهای را که اتحادیهی سینماگران تشکیل میدهد توانایی تشخیص و انتخاب فیلم را ندارد. امسال که شما عضو کمیتهی گزینش بودید، چگونگی گزینش فیلم را چگونه دیدید؟
امسال چهار پنج نفر داوری که بودند تحت تاثیر افغانفیلم نبودند. داوران کاملا مستقل در اتاقی نشستند و در مورد فیلمها بحث کردند و به فیلمها رای و امتیاز دادند. از نظر انتخاب و گزینش کاملا شفاف بود. بین سه چهار فیلمی که بود، فیلم صحرا کریمی و شهربانو سادات اقبال بیشتری داشتند. فیلمهای دیگر از لحاظ کیفیت و ساختار مشکل داشت و در همان مرحلهی اول رد شد ولی روی فیلم حوا مریم، عایشه و پرورشگاه بحث زیاد شد و هر داور امتیاز خودش را داد که در نتیجه فیلم صحرا کریمی امیتاز بیشتری گرفت. اما اینکه خانم کریمی بیاید و نظر خودش را اعمال بکند به خاطر اینکه رییس افغانفیلم است و به خاطر این فیلمش انتخاب شده حداقل من شاهد چنین چیزی نبودم. بنابراین من موافق حرف شهربانو سادات نیستم حداقل برای امسال.
۵ . نقد دیگری که فیلمسازان بر کمیتهی گزینش مطرح کردند این بود که هیات داوران صلاحیت علمی و حرفهای برای انتخاب و تشخیص فیلم و معرفی آن به اسکار را نداشتند. چه کسانی عضو کمیتهی گزینش بود و از نظر شما آیا فهمی خوبی از سینما و فیلم و صلاحیت داوری داشتند؟
البته من در مورد خودم حرف نمیزنم که چنین صلاحیتی دارم یا نه. قضاوتش دست مخاطبان. یکی از داوران سمیعالله نبیپور رییس دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه کابل بود که ماستری سینما دارد و تجربهی کار هم دارد. از نظر من آقای نبیپور چنین صلاحیتی دارد. یکی از داوران خانم حمیرا قادری بود که دکترای ادبیات دارد، البته نمیدانم که چقدر میتواند در حوزهی سینما داور باشد، ولی ادبیات در حوزهی سینما خیلی مهم است و از نظر من ایشان هم میتواند این صلاحیت را داشته باشد. حداقل مدرک دکترا دارد. اگر اینطوری حساب کنیم، اما اگر بگوییم که طرف مدرک دارد و سواد این کار را ندارد، این بحث جدا است. قضاوت این را میگذاریم به عهدهی دیگران. یکی از داوران میرویس رکاب بود. راستش من ایشان را نمیشناسم که سطح تحصیلاتش چقدر است ولی سالها است در حوزهی سینما کار میکند. یکی دو نفر دیگر هم بودند که یادم نیست. از نظر من کار کمیتهی گزینش با توجه به بحثها و تحلیلهایی که داشت، خیلی خوب بود. فیلمها از نظر ساختاری و تکنیکی مورد موشکافی قرار گرفت. من فکر میکنم کمیتهی گزینش امسال تحت تاثیر هیچ چیزی نبود.
نقدی که خودم در مورد گزینش هیات داوران هم در سالهای قبل داشتم و هم الان دارم این است که انتخاب اعضای کمیتهی هیات داوران طوری است که بدون این که هیاتی در انتخاب آن دست داشته باشد و یا یک جمعی آن را انتخاب کند، از طرف اتحادیه انتخاب میشود. حداقل من شاهد این مساله نبودم و این این واقعیت است. من فکر میکنم یک موضوع مهم همین مساله است که هیات گزینش چگونه انتخاب میشود. این که سالهای قبل چه کسانی بوند و چگونه انتخاب شدند هم معلوم نیست چون گزارشدهی و حسابدهی وجود ندارد.
۶ . فیلمهای فیلمسازان افغانستان از لحاظ کیفی و معیارهای فیلمسازی که اسکار در نظر دارد، در چه سطحی است؟ یا به عبارتی سینمای افغانستان از رفتن به اسکار و جایزه گرفتن چقدر فاصله دارد؟
سینمای افغانستان هنوز از اسکار خیلی فاصله دارد. متاسفانه تا الان فیلمی با معیارهای اسکار در افغانستان ساخته نشده. حتا بهترین فیلمهای هم که ساخته شده و ما فکر میکنیم بهترین است فقط در جامعهی افغانستان این فیلمها بهترین است. من فکر میکنم به جایی این که به اسکار فکر کنیم باید اول فیلم را برای مخاطب افغانستانی بسازیم. یعنی اول سینما را در داخل افغانستان نهادینه بکنیم. اگر هدف ما این باشد که برای جشنوارهی خارجی فیلم بسازیم به نظرم این نگاه، نگاه اشتباهی است. حداقل سینمای افغانستان را از طریق شکلدهی بازار تولید در خود افغانستان رشد دهیم. برای جامعهی افغانستان فیلم بسازیم، در سینمای افغانستان با سینماگران و عوامل افغانستان. رویکرد فیلمسازان هم رویکرد اشتباهی است. اکثر فیلمسازان ما به سمت جشنوارهها کشیده میشوند. یعنی فیلم جشنوارهای میسازند و فکر میکنند که اگر فیلم در فلان جنشوارهای قبول شد یا جایزه گرفت، کار خاصی کردهاند.
۷ . فیلمهای فیلمسازان افغانستان چه ضعفهایی دارد؟
فیلمسازان افغانستان سالهای زیادی است که رویکرد ناسالم در عرصهی فیلمسازی در پیش گرفتهاند. بیشتر تلاش دارند که روی سوژههای سیاه و تراژیک و موضوع زنان قربانیشده و کودکانازبینرفته، جنگ و خشونت کار و سرمایهگذاری کنند. یکی از دلایل این رویکرد، نبود سرمایهگذار داخلی و نبود بازار اقتصادی داخلی که در آن تولید و بازتولید صورت بگیرد، است. بنابراین در نبود چنین بازاری هر فیلمسازی که سوژهای دارد دنبال حامی مالی است و در نبود حامی مالی سراغ حامیان و پروژهدهندگان خارجی میرود و مجبور است که فیلمش را مطابق با سفارش آنها بسازد.
۸ . بنابراین رویکردی که فیلمسازان افغانستان در پیش گرفته از روی ناگزیری و جبر اقتصادی است. چگونه میتوان چرخهی تولید و بازار داخلی آن را در افغانستان به وجود آورد؟
راه وجود دارد ولی راه خیلی طولانی که متاسفانه روی آن کار نمیشود. یک بخش آن به حمایت دولتی نیازمند است. دولت باید در این زمینه دست به کار شود. بودجه و امکانات در اختیار فیلمسازان بگذارد و هم بازار فروش آن را فراهم کند. به خاطر این که فیلم باید در یک جایی عرضه شود و در قبال عرضهی فیلم، مقداری بودجه مالی باید برگردد. تصور کنید که ما اگر ۱۰ یا بیست سالن سینما در کابل داشته باشیم و مردم برای دیدن هر فیلم تکیت بخرند و آن فیلم یک ماه دو ماه روی پردهی سینما باشد، یک چرخهی مالی اینجا ایجاد میشود. اگر چرخهی اقتصادی در افغانستان ایجاد شود، مردم افغانستان فرهنگ فیلم دیدن را دارند. مردم دوست دارند که سینما بروند به شرطی که امکاناتش فراهم باشد و این امکانات را دولت فراهم کند و در اختیار مردم قرار بدهد و هم برنامهریزی کوتاه مدت و بلندمدت را برای مردم داشته باشد. من مطمین هستم با وجودی که مردم در شرایط نابهسامان اقتصادی و امنیتی و اجتماعی به سر میبرند، اما دوست دارند که لحظهای با خانوادهیشان در سینما بروند و فیلم تماشا کنند و بابت آن پول پرداخت کنند. مردم افغانستان مردم فیلمبین و فیلمدوستی هستند. شما تصور کنید که بیشتر جوانان بازیگران سینمای هند را میشناسند. حتا زبانشان را از روی فیلم یادگرفتهاند.
مسالهی بعدی قصه است. سینما یعنی قصه. قصهی خوب مخاطب جذب میکند. مردم عام دنبال تکنیک و ساختار نیستند، دنبال قصهاند. اگر قصهی ما همهاش از بدبختی، جنگ و ویرانی و نابهسامانی باشد، مسلما هیچ مخاطبی فیلم را نمیبیند. اگر قصههای خوب این وطن برای مردم روایت شود من مطمئن هستم که مردم هم سراغ فیلم هندی و ایرانی و… نمیروند. از نظر من حمایت دولت، روایت قصههای خوب و ایجاد سالنهای سینما سه معیاری است که میتواند بازار صنعت نیمهجان سینمای افغانستان را به حرکت بیاورد.
۹ . شما در افغانستان فیلم ساختهاید و با فضای سینمای آن آشنایید، روند ساختن فیلم در افغانستان چگونه است و آیا چیزی بهنام حمایت دولتی از فیلمساز وجود دارد؟
افغانفیلم تنها نهاد سینمایی دولتی است که مجوز ساخت فیلم میدهد. البته اگر کسی هم نخواهد مجوز بگیرد، دولت اصلا خبر هم نمیشود. دولت اصلا راجع به سینما فکر نمیکند. روند تولید فیلم کاملا شخصی است. فیلمسازان مزد کارمندی خود را ذخیره میکنند و وسایلی فراهم میکنند و فیلمی میسازند. وقتی سرمایهای وجود نداشته باشد، فیلم با کیفیتی هم تولید نمیشود.
۱۰ . به نظر شما یکی از دلایل ضعف محتوایی فیلمهای افغانی نبود بررسی کیفی و نظارت درست دولت است؟
چند مساله در این مورد مهم است. اول این که در حوزهی سینمای افغانستان آدمهای متخصص در بخشهای مختلف سینما وجود ندارد. ما فیلمنامهنویس خوب نداریم. مثلا من کارگردانم ولی مجبور میشوم که فیلمنامهی فیلمهایم را خودم بنویسم. تهیهکنندهی خوب نداریم. در افغانستان کسی به نام تهیهکننده را اصلا نمیشناسیم. مدیر تولید نداریم. دستیار کارگردان نداریم. طراح صحنه خوب نداریم. اصلا چیزی به نام طراح صحنه در افغانستان وجود ندارد. چیزی به نام پخشکننده وجود ندارد. وقتی که فیلمی ساخته میشود باید پخشکنندهی فیلم وجود داشته باشد. شرکت پخش باید داشته باشیم. در افغانستان اصلا نامش نیست. طراح لباس اصلا نداریم. یعنی کسی که طراحی لباس برای سینما خوانده باشد وجود ندارد. گریمور خوب نداریم. کسی به نام برنامهریز و نورپرداز متخصص نداریم. سینما مجموع از عواملی است که دست به دست هم میدهند و یک اثر را تولید میکنند. و کارگردان فقط نظارت میکند. ما حتا بازیگر حرفهای نداریم. اکثر بازیگران ما در حوزهی بازیگری تخصص ندارند. بیشتر آماتورند و از تکنیک بازیگری چیزی نمیفهمند. و از همه مهمتر بحث مالی آن است چون سیمنا یک صنعت پر هزینه است.
۱۱ . جدا از این مسایل فنی که اشاره کردید در کل وضعیت فرهنگی افغانستان و ضعفهای که ما در حوزهی موسیقی، ادبیات و شعر داریم چقدر روی کیفیت فیلمهای افغانستان تاثیر گذاشته است؟
سینما با موسیقی، با ادبیات، با شعر، با عکاسی رابطه تنگاتنگ دارد و همه اینها میتواند سینما را تکمیل بکند.
ببینید که ما حداقل اگر روی حوزهی ادبیات فکر کنیم، ادبیات تاثیر مستیقیم روی صنعت سینما دارد. اگر ما ادبیات غنی داشته باشیم طبیعتا سینمای غنی هم داریم. اتفاقا کار هم شده روی این حوزه. سینمای نیم جانی که داریم متاثر از فیلمسازانی است که دست بالایی در ادبیات دارند. مثلا عتیق رحیمی وقتی فیلم میسازد کارهایش ربط مستقمی دارد به رمانها و داستانهایی که خودش مینویسد. یا مثلا من وقتی میخواهم فیلم بسازم اولین کاری که میکنم میروم سراغ رمانها و داستانهای نویسندگان افغانستان و اتفاقا خوب هم جواب میدهد. اما هنوز میان موسیقی و سینما فاصله زیاد است. به خاطر این که آهنگسازی که در حوزهی سینما کار بکند وجود ندارد و ما اصلا با آن بیگانهایم. بیشتر فیلمسازهای افغانستان از موسیقی کاپی استفاده میکنند یا یک چیزی پیدا میکنند و در فیلم میاندازند.
۱۲ . آقای عطایی خیلی ممنون از شما که وقت گذاشتید. اگر حرف دیگری هست بفرمایید!
ممنون از شما. حرفی نیست.