غلام محمد غبار: از شاهکار نویسندگی در تاریخ نگاری تا اسطوره آزادی خواه وطن
۲ خرداد (جوزا)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۵/۲۳
میرغلام محمد غبار از شخصیت های برجسته افغانستان است. کتاب او با عنوان «افغانستان در مسیر تاریخ» نقش مهمی در به روایت کشیدن تاریخ افغانستان معاصر دارد. به اعتقاد اهل قلم این کتاب روایتی اصیل از افغانستان است که توانسته نقشی مهم در بازگویی تاریخ سیاسی و اجتماعی کشور داشته باشد. غبار را می توان از تاریخ نویسان برجسته و فعالیت های او را اقداماتی مهم در تحولات سیاسی کشور دانست. چنان که «افغانستان در مسیر تاریخ» او تاکنون مرجع بسیاری از تاریخ نگاران و افغانستان شناسان داخلی و خارجی قرار گرفته است.
میر غلام محمد غبار سیاستمدار، نویسنده، مورخ برجسته، روزنامه نگار و شاعر سوسیال دموکرات از افغانستان بود. وی در منطقه دروازه لاهوری شهر کابل متولد شد و بخشی از وقت خود را در شهرهای قندهار و فراه، در جنوب کشور گذراند جایی که چندین کتاب خود را نوشت. وی همچنین به زبان های فارسی و پشتو تسلط داشت. غبار بیشتر به خاطر سبک و تحلیل انتقادی اش در مهمترین اثر خود یعنی افغانستان در مسیر تاریخ، که در سال ۱۹۶۸ در کابل منتشر گشت معروف شد. وی در سال ۱۸۹۷ در کابل از یک خانواده سید متولد شد و در ابتدا در خدمت پادشاه امان الله بود، از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ سردبیر نشریه ستاره افغان بود. وی همچنین به عنوان منشی سفارتخانه های افغانستان در پاریس (در سال ۱۹۲۶) و برلین (در سال ۱۹۳۰) خدمت کرده بود. درست قبل از سقوط امان الله، او همچنین در لویه جرگه پغمان شرکت داشت. غبار سپس به فعالیت های آکادمیک خود بازگشت، و پیش از آنکه به عنوان مشاور ادبی ریاست مطبوعات در سال ۱۹۴۸ فعالیت کند، به عضویت برجسته انجمن ادبی و انجمن تاریخی افغانستان درآمد. وی از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۵ و دوباره از سال ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۶ به جرم مخالفت با دولت زندانی شد و همچنین در سال ۱۹۴۸ و دوباره از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۱ به عنوان نماینده پارلمان به نمایندگی از کابل خدمت کرد. غبار عضو موسس حزب وطن و سردبیر روزنامه ای به همین نام در سال ۱۹۵۱ بود. او نویسنده کتاب هایی چون افغانستان در مسیر تاریخ است. وی همچنین احمد شاه بابا را در سال ۱۹۴۳ نوشته است که مربوط به امیر احمد شاه درانی امیر قرن ۱۸ افغانستان و امپراتوری درانی وی است. در نهایت وی در ۵ فوریه ۱۹۷۸ در آلمان درگذشت (Clements, 2003: 95).
غبار و تحول خواهی در افغانستان
غبار را بدون شک میتوان از بنیانگذاران جنبش ملی و دموکراتیک افغانستان خواند که در تعریف و توصیفش و یا هم در نقدش مقالات و نوشتههای زیادی موجود است؛ اما فراموش نباید کرد که وی از پیشگامان جریانهای انقلابیاندیش در کشور نیز است؛ موضوعی که کمتر به آن اشاره شده است. غلاممحمد غبار، داکتر عبدالرحمن محمودی، داکتر محمدصادق یاری، علیمحمد زهما و براتعلی تاج که از پیشگامان آن جنبشهای انقلابیاند(آزاد،۱۴۰۰).
به عبارت دیگر، سید عسکر موسوی در مورد شخصیت غبار معتقد است که:« غبار از نسل دوم مشروطهخواهی است و به همان اندازه که پخته میشود، فکر، زبان و زندگیاش رشد میکند. حضور او در صحنهی مبارزات سیاسی، از او انسان جدیدی ساخت». همچنین، حبیب حمیدزاده در باره غبار معتقد است که:«غبار از چندین لحاظ حق بسیار بر گردن نسل دموکراسیخواه و آزادیطلب امروز و فردای کشور دارد. بیجا و گزاف نیست اگر بگویم، او بزرگترین و نخستین مبارز و تاریخنگار کشور است که بدون تعلق مشخص حزبی و ایدیولوژیک، بدون لغزش به جریانهای قدرتطلب چپ و راست، بدون افتیدن به دام زر و تزویر حاکمیتها، تنها ولی استوار برای تحقق دموکراسی و برابری در افغانستان مبارزه کرد. او تمام رنجها و ناملایمتهای زندهگی را به جان خرید، تا راه آیندهگان را برای گام گذاشتن در راه عدالت و آزادی صاف و هموار کند. غبار، آسمان دموکراسی و عدالت ملی ما را صاف و بیغبار میخواست».
از سوی دیگر، موسوی پیرامون تکامل قلم در مسیر تحول خواهی غبار معتقد است که :«غبار در آغاز کارش ناپخته است و با «ناسیونالیسم قوممحور» یا «ملیگرایی قومی» پیش میرود. در آن زمان، بحث نقد تاریخ، علم تاریخ و دانشگاه با رشتههای علوم اجتماعی گستردهاش در افغانستان وجود نداشت. او از حوزهی درسی قدیم وارد آموزشهای مدرن شده بود؛ آموزشهایی که در مرحله ابتدایی قرار داشت و هنوز مورد پذیرش جامعهی سنتی قرار نگرفته بود و این هرگز امکان نگاه تاریخشناسی را به او نمیداد- نه تنها از نگاه فکری که از نگاه زبان و شیوهی کار. نوشتههایی مانند «احمدشاه بابا»ی او نشان میدهد که غبار جوان پیرو کارهای دیگران است و هنوز خودش و جایش را در زمانش پیدا نکرده است و از همینرو نیز، کارهای او برای حاکمیت چندان دردسرساز نیست و دولتمردان به او کاری ندارند، زیرا که کارهای اولیهی او در ادامه و تایید «ملیگرایی قومی» است که زمامداران آن گاهان میخواستند. فکر و نوشته هم، مثل آدم رشد میکند و کودکی، نوجوانی، جوانی و کهنسالی دارد. غبار از نسل دوم مشروطهخواهی است و به همان اندازه که پخته میشود، فکر، زبان و زندگیاش رشد میکند. حضور او در صحنهی مبارزات سیاسی، از او انسان جدیدی ساخت. اما کارهای ابتدایی تاریخی او در آغاز، با کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ» در پایان، نشاندهندهی رشد و تکامل فکری و انسانیت دردآشنای اوست، و این عیبی ندارد. اما نقد کارهای او با سازوکار نقد علمی میتواند برای ما و آیندگان بسیارراهگشاباشد».
غبار و آرمان آزاده خواهی
میرغلام محمد غبار (۱۲۷۶-۱۳۵۶) پرکارترین نویسنده و تاریخنگار، سختکوشترین مبارز و سیاستمدار نامدار افغانستان است. پژوهشگر و نویسندهای در افغانستان نیست که با اسم غبار و کارنامههای سیاسی و مبارزات و مقاومتهای او در برابر استبداد و تاریکی آشنا نباشد. او در تمام دوران حاکمیت خاندان یحیا – دوران سیاه استبداد و ظلم در افغانستان، پیوسته و همیشه علیه حاکمان از خود ایستادگی و مقاومت نشان داد. اگرچه مردم افغانستان او را بهنام نویسنده کتاب مشهور «افغانستان در مسیر تاریخ» میشناسند، اما او ضمن اینکه تاریخنگار بود، مبارز، آزادیخواه و عدالتطلب سرسخت و بینظیر تاریخ در دوران حاکمیت خاندان یحیا که کس را جرأت و مجال نفس کشیدن و بیان در برابر حاکمان نبود، غبار و یاران او مشعل آزادیخواهی و برابریطلبی را مشتعل نگاه داشته بودند. برای همین، او یکی از الگوهای مبارزاتی نسل جوان آن زمان افغانستان بود. در آن زمان، مبارزی نبود که از او به نیکی یاد و راه و آرمان غبار را ستایش نکند. محمدطاهر بدخشی در نامهای برای غبار مینویسد: «اما خوبترین آفرین توده این کشور را نثار مردی میکنم که همیشه جنگیده و باز جنگیده و در موقع لازم آرام شده، تنفس کرده، بدون اینکه پس برود، توقف کرده، باز حمله نموده، باز حمله نموده، در هیچ وقت به دست دشمن چیزی نداده، همیشه دشمن در انظار عامه و در پیش خودش، پیش این قهرمان، ملامت و خجالت بوده، چیزی نداشته که به رخش بکشد، تا او را محاکمه کند و بکشد.» (حبیب زاده،۱۳۹۹).
به عبارت دیگر، غبار فقید، اندیشه های والای آزادی خواهی، مشروطیت، استقلال خواهی، مبارزه علیه استعمار و مبارزه علیه ظلم و استبداد را از همان عنفوان جوانی برمبنای حب وطن فراگرفت و در مراحل مختلف مبارزه بدون تزلزل آنرا به پیش کشید و درراه تحقق این مامول شریفانه و انسانی انواع تهدید، تخویف، تحقیر و اعمال فشار براعضای فامیل تبعید و چندین بارزندان را متحمل گردید. اما هیچگاه چرخ روزگار و خم و پیچ جادۀ تاریخ و ناملایمات روزگار در روند عقاید راسخ سیاسی این رهنورد راه آزادی ، ترقی و سعادت مردمی خللی وارد ساخته نتوانست. شادروان غبار طی سال های مبارزه، در جنبش مشروطیت اول و دوم شرکت کرد و یکی ازچهره های نهضت امانی به حساب می آمد که باسرمُحرری جریدۀ ستاره افغان، وکیل درشورای دولت و عضویت درلویه جرگه، با زبان گویا و قلم رسا در پخش و نشر اندیشه های نهضت، فعالانه سهم گرفت و فی الواقع بمثابه یکی ازبنیاد گذاران دولت ملی مبتنی بر قانون و مدافع حاکمیت ملی قلمداد میگردید. غبارفقید دردورۀ هفتم شورا و یا مشروطیت سوم با عضویت در پارلمان، تأسیس حزب وطن و نشر جریدۀ وطن به یکی ازپرشهرت ترین رهبران نهضت مبدل گردید. درسال های بعد از انفاذ قانون اساسی ( ۱۹۶۴ م) استاد غبار علی رغم آنکه ایام جوانی را پشت سر گذشتانده بود، با همان اندیشه و احساسات روزگار شباب بیشتر وقت گران بهای خویش را مصروف پژوهش و تحقیقات علمی می ساخت(سادات،۲۰۲۱).
به گفته ی رحیم آریا، غبار در اواخر عهد امیر حیبب الله خان به جمع جوانان مشروطیت خواه پیوست و مطالعات خود را درتاریخ و اجتماعیات ادامه داد. در همین راستا می توان به گذشته نگاهی داشت. آموزش و پرورش یکی از عرصه های مهمی بود که دولت اصلاحات را در آن ایجاد کرد. حبیب الله خان یک کالج مدرن، بنام حبیبیه را در سال ۱۹۰۴ تأسیس کرد. بدین ترتیب حبیبه به یک نهاد ملی گرایانه برای پرورش نخبگان دولتی تبدیل شد. در جریانی کمتر از یک نسل از ۱۹۰۴-۱۹۱۹، کالج حبیبیه به یک مجمع نخبگان دولت تبدیل شد که در آن اصلاحات دولت نه تنها مورد بحث، تفکر و آموزش قرار گرفت، بلکه یک طبقه جدید نخبگان افغانستان نیز ایجاد شد. میر غلام محمد غبار، که در این دوره بزرگ شده بود، اگرچه خود در حبیبیه شرکت نکرده و حضور داشت، این افراد را طبقه نخبه جدید حبیبیه و روشنفکران افغانستان یا شخصیت های روشن فکر نامید. طبق گفته غبار طبقه روشنفکران از سه نوع افراد تشکیل شده بود: لیبرال ها، جوانان افغان، و افراد روشنفکر یا نخبه. دو گروه اول مستقیما با دربار سلطنتی در ارتباط بودند، جایی كه از آنها برای اصلاحات در داخل دولت دفاع می کردند. با این حال، تفاوت بین لیبرال ها و جوانان افغان، یعنی دو گروه اول، در این بود که گروه دوم خواستار تغییر رژیم مطلق سلطنتی را به یک سلطنت مشروطه خواه بود. گروه سوم روشنفکران که در خارج از دولت بودند روابط شخصی مستقلی بین خود داشتند؛ مانند اشتراک گذاری اطلاعات درمورد اوضاع افغانستان و جهان. آنچه در اینجا پیرامونِ ظهور طبقه ی روشنفکر جال توجه است آن است که این نخبگان تعامل فزاینده ای با دولت و نهادهای دولتی داشتند، که برای توسعه متعاقب حمایت و روابط بین نخبگان افغانستان و افغانستان شکل دهنده بود(Rasikh, , 2010: 3-4).
میر غلام محمد و فعالیت های نویسندگی او
شخصیت و قلم برجسته غلام محمد غبار بر کسی پوشیده نیست. چنانکه عمر صدر در مراسم سخنرانی در پانزده سالگی روزنامه هشت صبح و در مورد شخصیت غبار، یکی از چهره های او را «غبار نویسنده » توصیف کرد. به طوری که تلاش های خستگی ناپذیری را در به حرکت در آوردن صنعت نویسندگی در کشور انجام داد. غبار در لویه جرگه های پغمان ۱۳۰۳ و ۱۳۰۷ نماینده مردم کابل بود و افکار جوانان افغان را مانند یک عضو دست چپی نمایندگی میکرد در سال ۱۳۱۰ به عضویت انجمن ادبی کابل پذیرفته شد و سلسله مقالات (افغانستان و نگاهی به تاریخ آن ) را می نوشت تااینکه در سال ۱۳۱۱ در محبس سرای موتی کابل زندانی سیاسی گردید و تا سال ۱۳۱۵ در زندان بسر برد و بعدا به یکی از قرای دوردست ولایت فراه تبعید گردید و تا سال ۱۳۱۷ در ولایت فراه بود و بعدا به قندهار اورده شد که در انجا کتاب احمد شاه بابا را تالیف کرد و در سال ۱۳۲۰ دوباره به کابل امد و مدتی هم جریده انیس را منتشر میکرد. در انتخابات شورا به حیث نماینده مردم ولایت کابل انتخاب گردید و بعدا به تاسیس «حزب وطن» و نشر جریده هفتگی«وطن» پرداخت و وی در انتخابات دوره هشتم دوباره به نمایندگی مردم کابل انتخاب شد و در طی مظاهره که مردم کابل به طرفداری وی کردند دستگیر و مدت ۸ سال را دوباره را حبس گذراند و در سال ۱۳۳۹ از حبس رهایی یافت و در عین زمان کتاب افغانستان در مسیر تاریخ می نوشت(آریا،۲۰۰۷).
«افغانستان در مسیر تاریخ»،شاهکار جاوید تاریخ نگاری افغانستان
نام غبار بیشتر از هرچیزی با اثر پرمحتوای او « افغانستان در مسیر تاریخ» گره خورده است. کتابی منحصر به فرد در زنده نگه داشتن تاریخ و سنت تاریخ نگاری افغانستان. نوشته ای که تحسین بسیاری را برانگیخته است.
میر غلام محمد غبار (۱۸۹۷-۱۹۷۸)، برجسته ترین مورخ افغانستان، که خود در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ به عنوانِ سمبل و نماد افغانستان جدید تبدیل شده بود، کتاب مشهور خود «افغانستان در مسیر تاریخ» را با این استدلال بنانهاده و معرفی کرد که این یک دیدگاه تصنعی و ساخته شده است که ادعا می شود افغانستان یک ساخت/برساخت استعماریست. وی در پیشگفتار کتاب خود نوشت: “شرق شناسان و مقلدان آنها با تاریخ ملت های آسیا بازی کرده و آن را به بازیچه آتشین و افراطی از استعمار تبدیل کردند. آنها با دروغ و سفسطه حقایق و وقایع تاریخی را بدنام کرده و تصویری بدگویانه و افترآمیز از آنها ترسیم کردند.” با این وجود، نکته ی مهم در اینجا برای میر غلام محمد غبار، تاریخ ملت های آسیا و جاهای دیگر نبود. بلکه وی بیشتر نگران و همچنین مشغول به شناسایی، بازنمایی و درک تاریخ افغانستان بود.
وی در همین راستا نوشته است که تاریخ افغانستان توسط شرق شناسانی که آن را معرفی کرده اند مورد تهمت و افترا قرار گرفته است: (چنانچه اینچنین معرفی شده است:) کشوری تازه متولد شده؛ ایجاد شده به واسطه ی خواسته ها و امیالِ دو دولتِ امپریالیستیِ روسیه تزاری و امپراتوری بریتانیا. این کشور تازه متولد شده، با هزاران قبیله ناهمگن و نامتجانس، ده ها زبان مختلف و فرقه مذهبی، پیش از قرن هجدهم هیچ سابقه ای ندارد. و…..و…..و. به گفته ی غبار، این نوع تبلیغات استعماری، ساختگی و جعلی، كه كتاب های مختلف آنها را در به تصویر كشیدن تاریخ افغانستان و افغان ها اتخاذ می کردند، به ویژه انگلیسی ها و بعدا نویسندگان غربی كه آنها را پذیرفته، و حتی در ذهن و نوشته های رسمی همسایگان آسیایی ما به تصویب رسانده اند، به یک بیماری اپیدمی کشنده تبدیل شده است. بدین ترتیب، همانطور که میر غلام محمد غبار، یکی از برجسته ترین ملی گرایان افغانستان واکنشی تهاجمی به بی اعتنایی و بی توجهی دررابطه ایده ی برساخته بودن تاریخ افغانستان به واسطه ی استعمار مشاهده می شود، ملی گرایان افغانستان، این کشور را به عنوان یک کشور باستان معرفی کردند و این ایده را که افغانستان کشوری استعماریست را رد کردند(Jawan Shir,, 2012: 6-7)
. درنهایت، اگر غبار را اسطوره آزادی خواهی و تحول خواهی یاد کرد، بی راهه نباشد. او هم در اقدامات و هم در نوشته هایش سعی در آن دارد افغانستان را کشوری مستقل، آزادی خواه نشان دهد.
منابع
– آریا، رحیم، (۲۰۰۷)، “معرفی رجال عمده افغانی در مشروطیت اول و دوم به مناسبت استقلال افغانستان” ، قابل دسترس در: http://www.esalat.org/images/mir%20gulam%20mohammad%20ghobar.htm.
-آزاد، خالد(۱۴۰۰)، «سایه روشنی از زندهگی، کار و مبارزات میرغلاممحمد غبار»، هشت صبح، قابل دسترس در: https://8am.af/a-clear-shadow-of-the-life-work-and-struggles-of-mir-gholam-mohammad-ghobar/.
–حمیدزاده، حبیب(۱۳۹۹)، «یادی از قامت بلند آزادیخواهی»، هشت صبح، قابل دسترس در: https://8am.af/a-reminder-of-the-tall-stature-of-freedom/.
سادات، میر عبدالواحد، (۲۰۲۱)، “يادواره از ازادي خواه سترگ و مورخ بزرگ وطن میر غلام محمد غبار”, https://mariadaro.com/archives/20579#more-20579
-Clements, Frank A. (2003), “Roots of Modern Conflict/ Conflict in Afghanistan: A Historical Encyclopedia”, Library of Congress Cataloging-in-Publication Data.
– Jawan Shir, (2012), “Nationalism in Afghanistan: Colonial knowledge, education, symbols, and the World Tour of Amanullah Khan, 1901-1929”, A thesis submitted to the Graduate Faculty of JAMES MADISON UNIVERSITY.
– Rasikh, Jawan Shir, (2010), “Nationalism in Afghanistan – A Descriptive Analysis”, James Madison University, JMU Scholarly Commons.