لزوم توجه دولت به تاکتیک پراکنده سازی جنگ و سقوط ولسوالی ها
۸ خرداد (جوزا) ۱۴۰۰ – ۲۹ / ۵/ ۲۰۲۱
سید لطیف سجادی
به دنبال تشدید خشونت ها از سوی گروه طالبان از یک سو و توسل طالبان به سیاست هایی از کشتار تا سقوط ولسوالی های و مناطق پیرامون ولایت های مهم، شاهدِ روندی از بسط و توسعه ی گستره ی جغرافیایی جنگ داخلی در این کشور و اجیار نیروهای امنیتی به تسلیم هستیم. می توان گفت سید لطیف سجادی این موضوع را به خوبی بیان می کنند.
در بحبوحهی گیر و دار میان صلح و جنگ، مورد اول تا کنون در هالهی ابهام قرار دارد، همزمان با آغاز ماه رمضان قرار بود که نشست صلح افغانستان به میزبانی ترکیه برگزار شود؛ اما گروه طالبان در آن زمان، در خواست این نشست را به بعد از ماه رمضان موکول کردند. حدود دو هفته است که از ماه رمضان گذشته؛ اما از سرنوشت گفتگوهای صلح خبری نیست، به نظر میرسد که تأخیر در برگزاری این نشست و یا لغو آن، ریشه در توافقات پشت پرده آمریکا – طالبان در دوحه داشته باشد؛ زیرا از آن زمان تا کنون نه تنها که طالبان تحت فشارهای لازم جامعه جهانی و آمریکا قرار نگرفته است؛ بلکه این گروه بیش از هر زمان دیگر قدمهایی به سوی مشروعیت گذاشته است.
مشروعیت در سطح بین المللی برای طالبان در حال وقوع است، آنان در هر نقطه دنیا که خواسته باشند به سان ماموران دیپلماتیک رسمی سفر میتوانند، موانع فرا راه آنان تا حد زیادی برداشته شده است؛ اما اکنون به نظر میرسد که تلاش در راستای مشروعیت ملی آنان نیز جریان دارد؛ هر چند نیروهای ملی از عملکردهای سه دههی طالبان خاطره خوشی ندارند و در گذر زمان خسارات متعدد مادی و معنوی از این گروه متحمل گردیده است؛ اما به نظر میرسد که «سناریوی کشتار تا مجبوری به تسلیم» در دستور کار طالبان و حامیان شان قرار دارد. این گروه، جهت پیاده سازی سناریو، به صورت جنون آمیز ابعاد و لایههای مختلف اجتماع را هدف قرار داده اند، حملات کور بر دستهجات ملکی و فشار بیشتر بر نیروهای دولتی بخشی از پیشبرد این سناریو است که به حالت اجرایی در آمده است.
پیش از این در اوایل ماه می، بر علاوه گوشه چشمی بر مراکز ولایات و نیروهای امنیتی سقف کشتار را بر سر نیروهای ملکی عّلّم کرده بودند که در پایتخت و ولایات کشور از کشتار افراد ملکی حمام خون به پا کرده بودند؛ اما در این اواخر به نظر میرسد که با تغییر تاکتیک، موج دوم حملات را که توجه به سقوط ولسوالیها است متمرکز کرده اند که به نظر میرسد تا حدودی موفقانه عمل کرده اند.
گروه طالبان در موج دوم حملات خود در ماه می بر مواضع نیروها و تأسیسات دولتی تاکنون کنترل مراکز دستکم سه ولسوالی را از دست دولت بیرون کرده است. این موج که پس از پایان آتشبس موقت عید فطر آغاز شده بود، تا هنوز فروکش نکرده است. هرچند نیروهای دولتی، حملات گروه طالبان در موج دوم را در شماری از ولسوالیها دفع کردهاند؛ اما نگرانی از سقوط ولسوالیهای بیشتر به دست این گروه کماکان موجود است. موج نخست حملات گروه طالبان در ماه می تا پیش از آتشبس موقت عید فطر جریان داشت. مقامها میگویند که این موج در پی مقاومت شدید نیروهای دولتی دفع شده است. اما در بخش کشتار افراد ملکی، دولت نتوانست در جل.گیری از آن، راه بجایی ببرد. با این حال گروه طالبان در موج نخست حملات خود مراکز دستکم هفت ولایت را هدف قرار داده بود. این ولایتها، شامل غزنی، فراه، هلمند، قندهار، بغلان، کندز و ننگرهار میشد.
در موج دوم حملات گروه طالبان در ماه می هدف اصلی اما سقوط مراکز ولسوالیها است. در جریان یک هفته از شروع این موج دستکم دو ولسوالی به دست این گروه سقوط کرده است. این ولسوالیها شامل جلریز در میدانوردک و دولتشاه در لغمان میشود. حمله طالبان در این مدت به ولسوالی تیشکان در بدخشان دفع شده است. نتیجه حملات این گروه بر مراکز دیگر ولسوالیها تاکنون روشن نیست.
در جریان هفته گذشته، نیروهای دولتی موفق شدند تا کنترل بعضی از مناطق در ولایتهای بغلان و هلمند را دوباره به دست بگیرند این مناطق در موج نخست حملات طالبان در ماه می به دست این گروه سقوط کرده بود؛ اما به نظر میرسد که مدیریت امنیتی دولت بر ولایات و ولسوالیهای کشور مقطعی و غیر واقعبینانه است؛ زیرا آنچنان که نیروهای امنیتی افغان در میادین جنگ از تواناییهای رزمی بالایی برخوردار است به صورت درست و به موقع از این تواناییها کار گرفته نمیشود، نتیجه آن است که ساحه هراس افگنی نسبت به قبل افزایش یافته است با این حال، جنگجویان طالبان آماده شدهاند تا حملات تهاجمی خود به مراکز شمار دیگر از ولسوالیها را نیز آغاز کنند. از جمله این آمادهگی برای حمله به ولسوالی ناهور در غزنی برجستهتر به چشم میخورد.
از این جهت به نظر میرسد که مدیران ارشد امنیتی و مقامات سیاسی دولت آمادهگی لازم برای دفع حملات طالبان در موج دوم را نداشته است. علت سقوط ولسوالیها در این موج هم ناشی از همین مسأله بوده است. نشانهها میرساند که دولت مرکزی نتوانسته است برای جلوگیری از سقوط این ولسوالیها به نیروهای خود در جریان درگیری کمکرسانی کند. این مشکل به ویژه در ولسوالی جلریز برجستهتر بوده است. نیروهای دولتی متأسفانه تا هنوز با موج نخست حملات گروه طالبان مصروف هستند، در وضعیتی که کشور در شرایط جنگی قرار دارد و طرف مقابل آن نیز به هدف تصرف کل قدرت روزانه از هر زاویهی ابعاد کشتار را وسعت میبخشد تا از منظر فیزیکی و روانی، جامعه و دولت را وادار به تسلیمی نمایند، بخشی از نیروهای امنیتی به هدف مهار و سرکوب فرماندهان محلی مخالف طالبان در بعضی از مناطق کشور سوق داده شده اند که چندان نیاز جدی به این امر محسوس نیست.
در همین حال، نیروهایی که قبلاً برای مقابله با موج اول حملات طالبان به ولایتها گسیل شده بودند نیز تا کنون دستور تازه برای انجام مأموریت تازه دریافت نکردهاند. آنها همچنان مصروف پسگیری ساحاتی از دست طالبان هستند که در موج نخست به دست این گروه سقوط کرده بود. این در حالی است که گروه طالبان سرگرم پیاده کردن طرح موج دوم حملات خود است و موقتاً از حمله مجدد به مراکز ولایتها دست کشیده است. دولت برای مبارزه با شرایط دشوار باید آماده باشد. ممکن است که طرح حملات طالبان با گذشت هر هفته دستخوش تغییر شود. اگر در هفتهای سقوط مراکز ولایتها هدف این گروه باشد، هفته بعد ممکن است سقوط مراکز ولسوالیها هدف این گروه قرار بگیرد. اگر در هفتهای ترورهای هدفمند جزئی از برنامههای طالبان است، برنامه این گروه در هفته بعدی ممکن است تصرف شاهراهها، بنادر و تخریب تأسیسات عامه باشد. یا ممکن است که کل این برنامهها به صورت همزمان دنبال شود.
چنانچه تجربه جنگهای این گروه از دو دهه بدینسو ثابت ساخته است که آنان تاکتیک های مختلف را جهت متفرق جلوه دادن جغرافیای جنگ به هدف مصروف سازی نیروهای امنیتی در بیشترین ولایات کشور مورد استفاده قرار داده اند؛ اما هدف اصلی شان در محورهای خاصی بوده است که ضریب آسیب پذیری بیشتری نسبت به دیگر ساحات در آن موجود است از اینرو، دولت باید برای پاسخ به موقع به تمامی این سناریوها آماده باشد.
حملات طالبان مثل گذشته تنها هراسافگنانه نیست. این گروه به صورت جدی به دنبال سقوط دولت است؛ هرچند این امکان برای این گروه موجود نیست. با این وصف، گروه طالبان اگر نتواند دولت را سقوط بدهد، ظرفیت آن را دارد که بتواند قلمرو حاکمیت خود را گسترش بدهد. طبیعی است که وضعیت مذاکرات را نیز واقعیتهای میدان جنگ تعیین میکند. خامخیالی خواهد بود که اگر تصور شود که توسعه جغرافیای جنگ و تسلط گروه طالبان بر اراضی بیشتر اثری روی روند مذاکرات و نتایج آن نخواهد داشت. بین وضعیت میدان جنگ و وضعیت مذاکرات رابطه مستقیم برقرار است.
دولت اگر در پی پیروزی در پشت میز مذاکرات است، باید خطرات میدان جنگ را نیز جدی بگیرد و سناریوهای گوناگون گروه طالبان برای جنگ را با دقت دنبال کند و خنثی سازد. دولت در واگذاری عمدی یا جبری ولسوالیها به گروه طالبان نباید دچار خطای محاسباتی شود. سقوط یک ولسوالی به دست طالبان به معنای برچیدن بساط حاکمیت دولت از آن ولسوالی است. در پی هر سقوطی، ضمن تلفات نظامی و ملکی، تأسیسات دولتی به صورت کامل نابود میشود. در کنار آن، گروه طالبان علاوه بر اینکه روی اراضی بیشتر مسلط میشود، مجال اعمال حاکمیت بر بخشی از مردم را نیز به دست میآورد.
این کار به نوبه خود باعث تقویت پایگاه اجتماعی گروه طالبان در مناطق تحت تصرف و همچنان توسعه منابع درآمد این گروه با وضع مالیات به مردم و یا اخاذی از آنها میشود. این خطراتی است که دولت باید با جدیت آن را درک کند. بنابراین، دولت سناریوهای احتمالی گروه طالبان برای جنگ در موج جدید را با دقت تحلیل کند و متناسب با آن برای مقابله آمادهگی بگیرد. همچنان دولت باید بفهمد که اعمار دوباره حکومت بر خرابههای جنگ بسیار پرهزینه است و با خیال اینکه قادر است ساحات از دست رفته را دوباره به دست بیاورد، نباید در برابر موج دوم حملات گروه طالبان ریسک کند؛ زیرا اقدام بعد از سقوط هر چند هم که به موفقیت انجام شود لا اقل هزینههای هنگفت مادی و معنوی را به دنبال داشته و به تعقیب آن احتمال آسیب پذیری پایگاه اجتماعی دولت نیز متصور و برجسته است.
منبع: روزنامه افغانستان ما