مقاومت زنان با مطالبه گری آگاهانه؛ سنگری مستحکم در دفاع از حق انتخاب پوشش و حضور اجتماعی
۱۰ عقرب (آبان) ۱۴۰۰ – ۱/ ۱۱/ ۲۰۲۱
«مقاومت زنان با مطالبه گری آگاهانه؛ سنگرِی مستحکم در دفاع از حق انتخاب پوشش و حضور اجتماعی»؛ مصاحبه با عظیمه، آگاه مسائل اجتماعی
با روندِ قدرت گیری مجدد طالبان، تشکیل کابینه دولت موقت و حذف وزارت زنان، سوگیریِ مشخصا منفیِ طالبان نسبت به زنان افغانستان بیش از پیش آشکار شد. البته نشانه های دهن کجی این گروه رادیکال نسبت به زنان و حضور آنها در جامعه از همان ابتدای پای گذاشتنشان در کابل به منصه ظهور رسید. چنانچه با حذف و تخریب عکس های زنان در تمام سطح شهر، عدم اجازه فعالیت خصوصا به زنانِ فعال در حوزه رسانه، موکول ساختن حضور آنها در جامعه تا ارائه احکامی دقیق و مطابق با شریعت، تفکیک جنسیتی کلاس های درس در دانشگاه و حتی در زیارتگاه ها، اشاره به عدم ضرورت و لزومِ ورزش زنان و منتفی شدن حوزه ی ورزش بانوان و مواردی از این دست؛ می توان گفت طالبان درصددِ تفهیم و تزریقِ احکام و موازینِ سخت گیرانه خود نسبت به این قشر از جامعه بوده است.
اما همه ای این موارد در حالیست که سخنگویان طالبان چندی پس از گستراندن چتر استیلای این گروه بر کشور، از تضمین حقوق زنان و مساعد بودن شرایط برای ادامه ی کار و فعالیت این قشر در جامعه سخنوری و لفاظی کرده بودند. اما چه عاملی موجب سخت گیری های طالبان از گذشته تا کنون و محدود ساختنِ حقوق و حضور زنان در جامعه می شود؟ برای روشن تر شدن بحث به گفتگو با عظیمه، آگاه مسائل اجتماعی مرتبط با افغانستان خواهیم پرداخت:
۱- در گام اول سوالی که به نظر ذهن بسیاری را به خود مشغول داشته آن است که آیا رفتار طالبان با زنان واقعا از شریعت الهام گرفته است؟ آیا آموزه های هنجاری اسلام با رفتار گزارش شده طالبان با زنان همسان و مطابق است؟ به طور کلی تفکیک جنسیتی، نابرابری جنسیتی، افکار و باورهای جنسیت زده شده و رویکردهای جدایی طلبانه ی این چنین تا چه حد به واقع در اسلام وجود داشته و اعمال آن توصیه شده است؟
در مورد پرسش نخست باید بگویم که شریعت به بخش ارتباط انسان با انسان دیگر مرتبط است و این ارتباط دو بخش دارد: یکی بخش قانون است که از طرف دولت بر مردم تطبیق می گردد، و دیگری آنچه بر وجدان و نیرویی درونی در نهاد آدمی متکیست و از دسترس قدرت بیرونی، به دور است؛ به طور مثال مهربانی، احسان و… شریعت در حقیقت بر موضوعاتی اطلاق می شود که مربوط به قانون است؛ یعنی دین عام است و شریعت خاص؛ هر شریعت در ضمن دین است اما هر دین متضمن شریعت نیست. پس شریعت از جنس قانون است و ذاتا امری عقلانی است. موضوع شریعت و تطبیق آن در نگاه نخست دعوا بر سر قدرت و سلطه است؛ زمانیکه بهانه تطبیق شریعت پیش کشیده می شود و به این بهانه نظام ها را نامشروع و جوامع را نامسلمان می خوانند غلط است.
اولا شریعت در رتبه پایین تری از دین قراردارد؛ دوما تطبیق نشدن بخش هایی از شریعت به معنای دست کشیدن از دین نیست؛ و سوما همساز شدن جوامع مسلمان با ارزش های جهانی مدرن تنها گوشه ای از مسائلیست که شریعت خوانده می شود. اما سرشت امور متغیر، با امور ثابت فرق دارد و باید منطق تعامل با دین و دنیای مدرن بر پایه تفکیک امور ثابت و متغیر نهاده شود. اگر در جایی به هر دلیلی شریعت تطبیق نشد این به معنای بی دینی و ارتداد نیست؛ چون شریعت بخش متغیر دین است. تطبیق شریعت حتی در صدر اسلام تابع شرایط همان زمان بود، مثلا خلفای راشدین بخش های از احکام شریعت را که متناسب با شرایط همان زمان نبود اجرا نمی کردند، مواردی همچون قطع دست دزد در شرایط خشک سالی.
هدف از گفتار بالا این است که زمان فرق می کند و باید شریعت نظر به ضرورت انسان ها در ارتباط به دین پیاده گردد. خداوند فرموده تفاوت میان انسان ها وجود ندارد مگر به تقوا و دانش آنها، فرق قرار دادن میان جنس زن و جنس مرد بُعد شرعی ندارد. تمام انسان ها می توانند حقوق مساوی داشته باشند؛ مواردی چون حق کار، حق تعلیم، تحصیل و زندگی. پس این عملکردشان خلاف آموزه های دین است و صرفا می تواند یک بهانه باشد؛ مگر در چنین شرایطی ما میخواهیم این گروه واقع بینانه عمل کنند و زن ها را که یک بخشی از جامعه انسانی و قوای بشری یا نیروی بشری را تشکیل می دهند، نا دیده نگیرند. در اجتماع باید سهم داده شوند و این سهم دادن دو فایده دارد: یکی برای پیشرفت اجتماع دیگر برای امرار حیات خانواده ها و خودشان. در افغانستان بیشتر از چهل سال جنگ دوام داشته است؛ بسیاری از خانواده ها نان آور ندارند، همین زن ها هستند که با تمام مشکلات دست و پنجه نرم کرده برای خانواده های خود یک لقمه نان حلال می آوردند؛ پس اجازه ندادن زن ها به کار، فاجعه بار است.
۲- نوع پوشش و حجاب زنان از مسائلی خواهد بود که به نظر می رسد حداقل در زمان حاضر زنان با آن کنار نخواهند آمد. با توجه به این امر، مسئله ی حجاب و اصول آن در تفکرات طالبانی چگونه است و آیا طالبان می تواند در آینده زنان را به پوشش مد نظر خود (برقعه) وادار سازد؟
به نظر من طالبان اگر می خواستند مسله پوشش حجاب را مانند بیست سال قبل جدی می گرفتند، در همان روز های اول که مردم کاملا منتظر همچو پوششی بودند اقدام می کردند؛ شاید مردم از ترس شلاق مجبور بودند طبق خواست ایشان حجاب را مراعات می کردند. مگر مردم به خواست خود هیچگاه همچو پوشش را قبول ندارند. این به آن معنا نیست که مردم مسلمان نیستند و حجاب را قبول ندارد. در زمان حکومت جمهوریت هم مردم که میخواستند حجاب بپوشند کسی مانع شان نمی شد و در آن زمان هم حکومت اسلامی بود، اما مردم خود نظر به باور های که داشتند حجاب را مراعات می کردند. در حال حاضر نیز فکر نکنم که طالبان هم به شکل سابق پوشیدن برقعه را الزامی بدانند و مردم که فعلا به خواست خود برقعه می پوشند، تا به حال که این امر اجباری اعلان نگردیده است؛ فکر هم نمی کنم که پوشیدن برقعه اجبار گردد.
۳- به طور کلی فعالیت اجتماعی زنان و نقش آنها در جامعه در اندیشه طالبان چه جایگاهی دارد؟
به نظر من نقش فعالیت زن ها در جامعه از نظر طالبان دو بُعد دارد: یکی این که طالبان به این عقیده هستند که زن ها توانایی کار را ندارند؛ این نظر را هیچ عقلی نمی پذیرد چون عملا آنها در جریان هستند. زن های کشور ما قشر روشن فکر تا سطح وزارت خانه ها کار می کردند آنها قادر بودند در قضا، در پارلمان، در دانشگاه ها، در ریاست ها، در پولیس، در امنیت، در همه بخش های مختلف جامعه کار کنند و بدبختانه با آنکه در تمام دوایر دولتی فساد ادارای خیلی ها دیده می شد مگر خوشبختانه در آن بخش های که مسئولان زنان بودند، فساد ادارای و اخلاقی یا کم بود یا می توان گفت هیچ نبود؛ این واقعیتی است غیر قابل انکار که طالبان هم از آن مطلع هستند. دوم اینکه طالبان می دانند که زن ها کار کرده می توانند مگر نظر به اختلاف نظر که با ممالک غربی دارند یا اختلاف نظر با شعار های دموکراسی دارند. کار نکردن زنان را یک نوع پیروزی برای خود و آب کردن عقده های شخصی از نظر ایدئولوژیک خود می دانند. آنها فکر می کنند اگر زنان کار نکنند پیروزی بیشتر نصیب شان شده و بر عقاید غربی پیروز شدند نظر من همین مفکوره به کار کردن زنان رضایت ندارند.
۴- به باور برخی افراد، طالبان در گذشته حتی به زنان اجازه تحصیل نمی دادند، اما امروز گرچه قوانین سخت گیرانه ای در پوشش و ظاهر زنان ایجاد کرده اند، لیکن رضایت آنها به ادامه تحصیل زنان خود روزنه امید برای تغییرات آتی خواهد بود. اما آیا طالبان به تحصیل تمامی زنان و دختران رضایت خواهد داد و ایدئولوژی این گروه توان و پتانسیل تغییر و آزاد اندیشی و برابری را خواهد داشت؟
بلی من فکر می کنم طالبان درس و تحصیل دختران را اجازه می دهند، چنانچه در تمام دانشگاه های خصوصی دختران اجازه دارند به تحصیل خود (با در نظر داشت جدا بودن صنف های درسی از صنف های درسی پسران) ادامه دهند، مگر دانشگاه های دولتی کاملا تعطیل است؛ چون هنوز امکانات برای جدایی صنف های دختران از پسران مهیا نشده است. در چهار ولایت افغانستان مکاتب دولتی دخترانه فعال است. مشکل اساسی در تنظیم دروس و تعداد معلمان است که باید در مکاتب دخترانه معلمان زنان باشند و همچنین کمبود معلمان زن است که در تمام ولایت ها مکتب ها شروع نگردیده است؛ این هم پلان منظم می خواهد. حتی در این چهار ولایت که امکانات هم داشتند، نباید درس شروع می شد، چون شروع و ختم سمستر ها یک نظم دارد؛ نمی شود در بعضی ولایت ها ارتقای دانشجویان به صنف های بلند تر داشته باشیم و در ولایت های که امکانات نیروی بشری ندارند یعنی هدفم کمبود استادان و معلمان طبقه اناث است، عقب بمانند و این خود یک نوع برهم خوردن نظام تعلیمی است. مگر من امیدوارم که هر چه زود تر بخیر دانشگاه ها، مکتب ها و مرکز های تعلیمی به روی دانشجویان باز گردد.
۵- اگر ۲۰ سال پیش طالبان با تحکم احکام و قوانین خشک و سخت گیرانه ی خود زنان را از حضور در عرصه های اجتماعی و مطالبه گری برای حقوق خود منع کرد، لیکن در طی این ۲۰ سال زنان با حقوق شان آشنا و برای آن جنگیده اند. اما آیا به حاشیه راندن و حذف زنان پس از بیست سال به واقع عملی و ممکن است؟ آیا می شود نیمی از جامعه که به حق نقش مثبتی در پیشرفت و ارتقای کشور داشتند را نادیده گرفت؟
نخیر من فکر می کنم اگر طالبان مشروعیت می خواهند باید طرفداری مردم را بدست آورند و در شرایط فعلی زنان افغانستان تغییر کردند زنان بیست سال پیش نیستند؛ چنانچه شما شاهد تظاهرات زنان هستید آنها حق خود را می خواهند و یکی از علت های که جامعه جهانی حکومت افغانستان را به رسمیت نمی شناسد، همین قوانین سخت گیرانه ایشان در مورد زنان است. طالبان به پول ضرورت دارند تا شرایط را برای تحصیلات و کار زنان در محیط جدا از مردان مساعد بسازند. کشور های مقتدر پول های افغانستان را نظر به عملکرد سختگیرانه طالبانه، مسدود کردند در نتیجه ضربه و عقب مانی را مردم بی گناه افغانستان متقبل می گردند.
۶- دررابطه با محدودیت های اعمال شده برای اشتغال و کار زنان، مسلما تبعات و پیامدهای آن در آینده دامن گیر جامعه و کشور افغانستان خواهد شد. اما آیا طالبان قوانینِ دقیقی برای زنانی که سرپرست خانواده بوده و یا از وجود مردی برای حمایت مالی بی بهره هستند نیز مطرح ساخته اند؟ به طور کلی آسیب های ناشی از سیاست های دگماتیک طالبان نسبت به زنان در آینده ی کشور چیست؟
اگر طالبان به این عقیده و باور باشند که خانم ها کار نکنند و به گفته شما خانواده های که مرد ندارند و نان آور شان زنان هستند فاجعه به بار می آید؛ که آمده است. جامعه به قهقرا می رود. چنانچه شما از طریق رسانه های اجتماعی خبر دارید هشت طفل در غرب کابل از گرسنه گی مردند و سه طفل در ولایت غور به همین گونه؛ و شاید شاهد مرگ و میر هزاران تن در تمام نقاط کشور باشیم. خصوصا در فصل سرمای زمستان، سردی هوا از یک سو گرسنه گی از طرف دیگر بی سر پناهی از طرف دیگر چون اکثر مردم به خانه های کرایی زندگی می کنند. وقتی که معاش نباشد کرایه خانه پرداخت نشود خود به خود مالک خانه هم مجبور می شود کرایه نیشین را از خانه جواب بدهد، چون مالک خانه از گرفتن کرایه ملکیت خود، امرار معاش می کند. این عوامل همه با هم دست داد باعث فروپاشی زندگی می گردد که گشته است.
ما شزایط بسیار بد مردم را شاهد هستیم. حتی استادان دانشگاه به دست فروشی روی آوردند، به مزدور کاری روی آوردند. در این شرایط زنان چه کنند؟ واقعا خواب از چشم آدم می پرد؛ مگر مسئولیت این حالت به دوش کشور های چون آمریکاست وقتیکه با طالبان مذاکره کردند بدون اینکه دولت افغانستان در جریان باشد، وقتیکه با آنها به توافق رسیدند باید این حالت مردم بی گناه را در نظر می گرفتند؛ چون آنها طالبان را می شناختند. باید نخست تمام پیش شرط ها نهایی میشد، وضعیت زندگی اتباع کشور بررسی میشد، سپس نیرو های نظامی خارجی، افغانستان را درک می کردند و فروپاشی قدرت به این شکل نمی بود. حداقل زندگی بخور و نمیر مهیا می بود مگر افسوس که تمام ضربه ها را افراد بی طرف و غریب متقبل می شوند. اینکه تصمیم طالبان در مورد مردم بی بضاعت چیست نمی دانم. طالبان می گویند قرار معاهده بین خودشان و سران حکومت آمریکا قرار نبوده که به این زودی حکومت کابل سقوط می کرد و اینها آماده به حکومتداری نبودند مگر به هر صورت بالاخره حکومت سقوط کرد باید در مدت این دو ماه یا بیشتر طالبان آماده حکومت داری می شدند، با جامعه جهانی همسویی می داشتند و در نتیجه به جهان ثابت می ساختند که توانایی دارند.
۷- شاید بتوان گفت ایالات متحده با انعقاد توافقنامه دوحه ۲۰۲۰ دست طالبان در قدرت گیری مجدد بر افغانستان را گرفت و به نوعی مسیر را برای آنها هموار کرد. اما ایالات متحده ای که مهد دموکراسی و دفاع از حقوق بشر شناخته می شود، تا کنون چه موضع گیری مفید و موثری در برابر طالبان برای تعهد به حقوق زنان داشته است؟ به طور کلی دولت ها و یا نهادهای بین المللی فعال در حوزه ی زنان چه کمکی به زنان افغان کرده اند و آیا به واقع می توان طالبان را در برابر الزام احترام و تضمین حقوق زنان ملزم ساخت؟
مردم افغانستان شاهد هیچ گونه موضع گیری موثر آمریکا به نفع زنان افغانستان نیستند. هیچ نهادی در این راستا کمک نکرده است اگر فشار های جامعه جهانی بتواند کمکی برای به دست آوردن حقوق زنان یا کمک های بشر دوستانه در مجموع برای کارمندان دولت و تمام مردم افغانستان ارائه دهد خوب، ولی در غیر آن وضعیت بدتر می شود.
۸- از یک سو شاهد مقاومت و اعتراض زنان امروزِ افغان علیه احکام و اندیشه های طالبان هستند و از سوی دیگر با نگاهی به تاریخ شاهدِ عقب نشینی مقطعی (۱۹۹۹) طالبان برای اجازه به کار زنان و بازگشت آنها به شغل خود بودیم. گرچه مجددا در سال ۲۰۰۰ محدودیت ها را مجددا اعمال کرد. به هرروی آیا به باور شما مقاومت زنان می تواند سدِ مقاصد جزم اندیش طالبانی را بشکند و آنها را وادار به عقب نشینی کند؟
بلی، تظاهرات زنان باعث عقب نشینی افکار طالبان خواهد گشت چون از یک طرف خود طالبان به آن جدیدت سال ۱۹۹۹ نیستند. از طرف دیگر فشار های جامعه جهانی و از طرف دیگر تظاهرات زنان اگر آگاهانه باشد باعث تغییر مفکوره طالبانی خواهد شد. هدفم از تظاهرات آگاهانه این است که زنان در رسانه ها ظاهر شوند، بدون تعصب با استدلال منطقی با مراعات نمودن حجاب مورد پسند خودشان به قناعت طرف مقابل بپردازند. ان شاءالله به یک نتیجه خواهد رسید، اگر این تظاهرات صرفا برای راه جوری باشد که به این طریق برای خود کیس پناهنده گی جور کنند و به کشور های غربی پناهنده شوند؛ امکان ندارد باید با ارکین بلند رتبه دولت امارت نشست های منظم داشته باشند تا به نتیجه دلخواه برسند.