طالبان در سودای تقویت هژمونی قومی: فاریاب نقطه آغاز
۲۶ دی(جدی)۱۴۰۰-۲۰۲۲/۱/۱۶
طالبان را عمدتاً گروهی با ماهیت قومی پشتون و خاستگاه آنها را در مناطق جنوب و جنوب شرق افغانستان می شناسند. اما این گروه در سال های اخیر، در تلاش برای جذب نیروهایی از سایر مناطق افغانستان و با قومیت های مختلف برآمدند. حتی در این مسیر پا را فراتر نهاده و به استخدام نیروهایی از میان اهل تشیع افغانستان به جذب افراد پرداختند. چنانکه گزارش هایی از سال ۲۰۱۷ از حضور فردی به نام «مولوی مهدی» از شیعیان افغانستان وجود داشت که به طالبان پیوسته و در مناطق شیعه نشین و هزاره نشین به تبلیغ و استخدام نیرو به نفع طالبان عمل می کرد. در واقع، این گروه با دو هدفِ نشان دادن همه شمول بودن ماهیت طالبان از نظر گستره قومی و گستردگی دامنه جغرافیایی این جنبش برای کسب مشروعیت سعی در جلب و جذب نیروهایی از سایر اقوام در مناطق مختلف افغانستان کردند. در این میان، یکی از جوامع هدف طالبان مناطق شمالی افغانستان و اقوام ازبیک و ترکمن بودند. چراکه با نفوذ در این منطقه از یک طرف دامنه جنگ را گسترده تر و نفوذ خود را بیشتر می کردند و از سمت دیگر، به این منطقه که دروازه ورود به آسیای مرکزی بود، دسترسی پیدا می کردند. همچنین، همانطور که آمد طالبان قصد داشتند با این کار خود را گروهی همه شمول به جهان نشان دهند تا از این طریق برای خود مشروعیت به دست بیاورند.
اما شواهد بسیاری نشان می دهد که برخلاف ادعای طالبان بر شمولیت اقوام،در سطح رهبری کلان توزیع قدرت در بین رهبران اقوام مختلف این گروه یکسان نیست و غلبه همچنان با قومیت پشتون است. چنانکه پس از سقوط کابل هم ما شاهد آن هستیم که در کابینه دولت موقت طالبان تقریبا تمام پست های دولتی در اختیار هسته های اصلی این گروه که تبار قومی آنها از پشتون های جنوب افغانستان است، قرار گرفته است. هرچند عبدالسلام حنفی از ازبیک تبارهای طالبان به عنوان معاون رئیس الوزرا انتخاب شد. با این حال، علی رغم وجود حضور نیروهایی از اقوام مختلف در بدنه طالبان، به نظر می رسد که این گروه علاقه چندانی به توزیع عادلانه قدرت حتی در بین نیروهای خود ندارد و ماهیت و تعصب قومی همچنان در مرکز تفکر طالبانی به شدت دیده می شود. از طرف دیگر، تحولات اخیر نشان می دهد که این گروه از عنصر قومیت تنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف خوداستفاده کرده که حالا دیگر این ابزار کارآیی خود را از دست داده و یا هم ممکن است خطر آفرین برای این گروه باشد. چنانکه نمود عینی این امر را می توان در پاکسازی های قومی توسط کمیته تصفیه صفوف طالبان و مناقشات اخیر این گروه با ولایت های شمالی و ازبیک تبار طالبان دید. به طوری که علی رغم نقش برجسته ازبک ها در دو دهه اخیر در نفوذ طالبان در شمال افغانستان این گروه حالا با دلایل مختلف سعی در حذف، حاشیه شینی رهبران این گروه از بدنه خود دارند. به طوری که تحولات چند روز اخیر در فاریاب و درگیری بین طالبان ازبک و طالبان پشتون در همین راستا قابل ارزیابی است.
چرخش دیدگاه طالبان به ازبیک تبارها: از اتحاد تا رقابت
قبل از ظهر روز پنجشنبه ۱۳ ژانویه، نیروهای بدری که متشکل از افراد انتحاری شبکه حقانی بودند، مخدوم عالم ربانی، فرمانده ارشد ازبیک تبار طالبان را در شهر میمنه ولایت فاریاب بازداشت کردند. این بازداشت اما با واکنش های گسترده ای در فاریاب رو به رو شد و شهر را به حالت نظامی درآورد و منجر به تشدید تنش و بالاگرفتن نزاع های قومی شد. عالم مخدوم کسی بود که در بیست سال گذشته نقش برجسته ای درجنگ علیه دولت پیشین افغانستان و نیروهای خارجی در فاریاب داشت. مخدوم عالم فرمانده جنگ اندراب بود و آنجا را گرفت. سپس خط اول پنجشیر را شکست و همراه با قاری فصیح الدین «فاتح پنجشیر» لقب گرفتند. بسیاری ها نقش او را در شکست دوستم در زادگاهش برجسته می دانند و حتی حضور او در شمال و بدنه طالبان در بیست سال گذشته نیروهای ناتو را به زحمت انداخته بود. با این وجود، این اقدام طالب و بازداشت فرمانده ای از قوم ازبک با موجی زیادی از واکنش ها مواجه شد. عده ای دستگیری او را در راستای سیاست های قوم گرایی طالبان تفسیر کردند و برخی از افراد طالبان دلیل بازداشت او را اتهام هایی که بر او وارد است، می دانند. اما باتوجه به تاریخ پرسابقه تنش های قومی در افغانستان و هژمونی قومی خاص حتی با تغییر حکومت ها بر قدرت در افغانستان، روایت قوم گرایی طالبان در پیوند به بازداشت مخدوم غالب شده است.
به طوری که در همین رابطه، نقیب الله فایق والی سابق فاریاب در گفت و گویی با روزنامه اطلاعات روز افغانستان گفته است«که حکم جلب صلاح الدین ایوبی، مخدوم عالم و قاری وکیل سه روز پیش از سوی طالبان صادر شده بود. چراکه به آنها اتهامات دزدی هنگام تصرف ارگ ریاست جمهوری زده شده و همچنین گفته شده هنگام سقوط حکومت سلاح های زیادی غنیمت گرفته شده که مقدار کمی به دولت امارت تحویل دادند. طالبان همچنین به این دو عضو برجسته شان اتهام بستند که مردم از آنان شکایت دارند. نقیب الله فایق این اتهامات را ناشی از ترس طالبان از قدرت گرفتن بیشتر فرماندهان ازبیک تبار می داند. از طرف دیگر، نقیب الله فایق معتقد است که بخش زیادی از نیروهای جنگی طالبان از شمال از فاریاب بودند و پس از سقوط این ولایت، زمینه برای سقوط ولایت های شمالی فراهم شد. در نتیجه، سقوط فاریاب به منزله فروپاشی امارت طالبانی خواهد بود. همچنین او در رابطه با نقش قاری صلاح الدین گفت، او والی نام نهاد طالبان در ولایت فاریاب بود و در سال ۲۰۱۵ توسط نیروهای امنیت ملی بازداشت شد اما در سال ۲۰۱۸ میلادی بازندانیان تبادله شد. او یکی از چهره های تاثیرگذار روی طالبان ازبیک تبار قلمداد می شود. ». بنابراین، این اقدام طالبان را بسیاری ها تلاش های این گروه برای پاکسازی قومی از بدنه طالبان و تقویت هژمونی پشتون ها تفسیر می کنند. این در حالی است که ازبیک ها در قدرت گیری این گروه در شمال افغانستان نقش برجسته ای ایفا کردند. در نتیجه، در ادامه به نقش و جایگاه ازبیک ها در گروه طالبان و پیامدهای اقداماتی این چنینی این گروه بر بقای دولت نوپای امارتی توجه شده است.
جایگاه و نقش ازبک ها در جنبش طالبان
باتوجه به اوج گیری تنش های اخیر در فاریاب و زمزمه هایی از شدت گرفتن جنگ و سقوط طالبان ضروری است تا نگاهی به نقش و جایگاه ازبیک ها در بیست سال گذشته در افغانستان داشته باشیم. در همین راستا باید گفت که با نگاهی به گذشته می بینیم که طالبان سالهای زیادی را صرف «محلیسازی» نبرد خود در شمال، استخدام جنگجویان و فرماندهان محلی کردند و در ولایات فاریاب و سرپل با اکثریت ازبکان، طالبان موقعیت قابل توجهی در برابر دولت به دست آورده اند. از طرف دیگر، ازبیک ها از گروهی بوده اند که از ابتدای تشکیل این گروه به بدنه این جنبش وارد شدند.
الف)حضور نخستین ازبک ها در بدنه طالبان
جنبش طالبان توسط پشتون ها در قندهار در تابستان ۱۹۹۴ و به عنوان یک نیروی محلی تأسیس شد. نیروهای اولیه این جنبش از جنوب، ولایات قندهار، ارزگان و هلمند آمده بودند. بسیاری از طالبان اولیه در مدارس افغانستان تحصیل کرده بودند و بیشتر رهبران جنبش به عنوان اعضای گروه های مختلف مجاهدین علیه شوروی جنگیده بودند. آنها اغلب بخشی از جبهه های خاص «طالبان» بودند. با این حال، در اوایل سال ۱۹۹۵، علما و دانشجویان دینی تاجیک و ازبک از شمال افغانستان که به عنوان پناهنده در پاکستان مستقر بودند، به این جنبش نوپا گرویدند. این علما و طلاب اعضای یک سازمان مذهبی به نام جمعیت طلابِ افغانستان بودند. بسیاری از اعضای انجمن به طور جداگانه به ملا محمد عمر رهبر طالبان رجوع کردند تا حمایت خود را اعلام کنند. این افراد شامل مولوی عبدالرقیب، یک ازبک از ولایت تخار بود که در میان اعضای ازبکِ انجمن از چهره های با نفوذ بود و بیعتِ او با ملاعمر باعث شد که صدها طلبه ازبک از این انجمن و به تدریج روحانیون ازبک، به جنبش بپیوندند. ملا عمر بلافاصله مولوی عبدالرقیب را به عنوان رئیس جبهه طالبان در ولایت میدان وردک منصوب کرد (رقیب بعدا وزیر امور مهاجرین رژیم طالبان شد). این امر منجر به پیوستن اولین عنصر غیر پشتون به جنبش طالبان گردید.
با این حال، فرصت ها برای ازبک ها -مانند سایر پشتون های غیر قندهاری و غیرپشتون ها به طور کلی- جهت تصدی پست های مدیریتی بلندپایه در دولت طالبان محدود بود. این امر در سراسر امارت اسلامی طالبان (۱۹۹۶-۲۰۰۱) ادامه داشت و تنها تعداد انگشت شماری از روحانیون ازبک در مناصب عالی خدمت می کردند. جامعه ازبک تبار همچنین هزاران سرباز پیاده نظام را در طول امارت طالبان همراهی و کمک کرد، اما از نظر سازمانی از آنها جدا بوده و در خطوط مقدم مجزا می جنگید. در بسیاری از موارد، ازبک ها خواستار آن بودند تا در ولایت های خود تحت فرماندهی یک ازبک بجنگند؛ با این حال، حتی در ولایات تحت تسلط ازبک مانند فاریاب و سرپل، والیان و فرماندهان نظامی پشتون بودند و جنگجویان ازبک تحت نظر فرماندهان پشتون می جنگیدند.
ب)نسل جدید طالبان ازبک
پس از سال ۲۰۰۱ و در حالی که نیروهای ائتلاف به دنبال مبارزه با طالبان بودند، این گروه مسیر خود را تغییر دادند. آنها دراین زمان دریافتند که رویکردی از محلی سازی -ایجاد گروه های محلی که نبرد را انجام می دهند، فرماندهان محلی که آنها را رهبری می کنند و استخدام نیروهای محلی در ساختار دولتی موازی آنها- به گونه ای بهتر این جنبش را در مناطق غیر پشتون نشین، یعنی جایی که تا کنون نسبتا ضعیف بودند، تثبیت خواهد کرد. ارائه فضای بیشتر به غیر پشتون ها در صفوف آنها نیز با هدف نشان دادن طالبان به مردم به عنوان یک جنبش چند قومیتی و نه صرفا پشتون موثر بود. این تغییر در سیاست، فضایی را برای نسل جدیدی از غیر پشتون ها فراهم کرد تا به عنوان مقامات محلی طالبان در شمال افغانستان خدمت کنند. بدین ترتیب طالبان از نفوذ و ارتباطات محلی شخصیت های با نفوذ سابق ازبک و طرفدار طالبان استفاده کرد. بر اساس آمار سازمان ملل متحد، یکی از ولایاتی که طالبان بر روی آن متمرکز بوده، فاریاب است که بیش از نیمی از جمعیت آن را ازبک ها تشکیل می دهند. فاریاب از آنجایی که بخش های غربی کشور را به شمال متصل می کند، به لحاظ استراتژیک اهمیت دارد – از طریق فاریاب بود که طالبان برای تصرف مزار شریف در سال های ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ حرکت کردند و از آنجا نیروهای ضد طالبان برای تصرف مجدد شهر در سال ۲۰۰۱ آمدند-.
با این حال، قابل توجه است که فرماندهان جوان جامعه ازبک فاریاب به طور فزاینده ای نقش رهبری را در شورش محلی ایفا کردند. یکی از نمونه های قابل توجه قاری صلاح الدین ایوبی از ولسوالی المار است. ایوبی صدها جنگجو را علیه نیروهای دولتی در فاریاب بسیج و یک کمپ آموزشی ویژه برای آنها ایجاد کرده بود که به “کمپ ایوبی” معروف بود. به گفته منابع نزدیک به طالبان، در آنجا ده ها کارشناس نظامی چگونگی و نحوه شلیک سلاح های سبک و نارنجک انداز را به جنگجویان محلی آموزش می دادند. او از سال ۲۰۱۳ تا سپتامبر ۲۰۱۵، هنگامی که توسط اداره امنیت ملی افغانستان دستگیر شد به عنوان والی سایه فاریاب بود. با این حال، دستگیری ایوبی مانع از شورش های طالبان در فاریاب نشد و طالبان به سرعت یک جایگزین به نام مفتی مظفر، یک جوان دیگر ازبک، این بار از ولایت سرپل، معرفی کردند. از سوی دیگر باید گفت طی سال ها پیش در سرپل نیز، طالبان نیز یک ساختار اداری و نظامی فعال ایجاد کردند که عمدتا از افراد محلی غیر پشتون تشکیل شد. چنانچه از سال ۲۰۱۲، این ولایت به یک پایگاه طالبان تبدیل شد. در کل باید گفت انعطاف پذیری طالبان در ولایات فاریاب و سرپل تحت سلطه ازبک ها نشان می داد که جذب نیرو در میان گروه های قومی اکثریت محلی موفقیت آمیز بود. آنها پایگاهی را در آنجا ایجاد کرده اند که نیروهای امنیت ملی افغانستان و ارتش نتوانستند آن را از بین ببرند.(Ali,2017).
بنابراین، با تغییر و تحولات سیاسی پس از دهه نود ازبک ها که بخشی از ائتلاف شمال بودند که علیه رژیم طالبان می جنگیدند، پس از سقوط طالبان، نفوذ بیشتری در زندگی نظامی و سیاسی افغانستان پیدا کردند. از طرف دیگر، طالبان به شدت شروع به عضوگیری محلی از اقلیت های قومی کرده اند و به مرور قلمروهای خود را در شمال گسترش داده اند. بدین ترتیب نیروهایی از قومیت ترکمن و ازبک به ویژه از استان فاریاب شمال غربی و ولایت جوزجان شمالی استخدام شده اند. قاری صلاح الدین ایوبی، یک ازبک تبار، «والی نام نهاد/ در سایه» طالبان در فاریاب بود.او به خاطر بسیج جگجویان آنهم با سخنرانی های آتشین خود به زبان ازبکی معروف بود. با این وجود، علاوه بر تلاش های طالبان برای جذب نیروهای محلی، می توان گفت احساس نارضایتی از دولت مرکزی و این احساس که قادر به حفاظت کافی نیست، حداقل برخی از اعضای اقلیت ها را به سمت طالبان سوق داد. اما پس از قدرت یابی مجدد طالبان در اوت ۲۰۲۱، در حالی که طالبان سعی کرده خود را به عنوان یک جنبش واقعی ملی نشان دهد، مخالفان آن اغلب آن را متهم می کنند که تنها در خدمت منافع گروه قومی پشتون است. چنانکه اکثریت قریب به اتفاق رهبران و جنگجویان طالبان پشتون هستند. همچنین طالبان از زمان بدست آوردن مجدد قدرت متهم به اخراج اجباری هزاران نفر از سراسر کشور شده است. جنگجویان طالبان متهم به کمک به بیرون راندن اجباری بیش از ۱۰۰۰ نفر در شمال افغانستان شده اند و این اخراج اعضای جوامع قومی ازبک و ترکمن را هدف قرار داده است. ازبک ها و ترکمن های قومی ادعا میکنند که پشتون ها خانه ها و زمین های آنها را در ولایت جوزجان با کمک طالبان، گروهی عمدتا پشتون، تصرف کردند.
آغاز فروپاشی؟
اما به نظر می رسد طالبان علی رغم ظاهری یکپارچه و یکدست از درون تجزیه شده و با اختلافات عمیقی رو به رو هستند. نمود عینی این مسئله را می توان پس از علنی شدن مرگ ملاعمر دید. اختلافات عمیق بر سر جانشینی و چند شاخه شدن طالبان از جمله مواردی است که نشان دهنده اختلافات عمیق این گروه به ظاهر یکپارچه است. علاوه بر این، پس از سقوط کابل و تصرف دوباره طالبان بر افغانستان نزاع های شدیدی بین افراد این گروه به وجود آمد. چنانکه، گزارش های مختلفی از وجود اختلافات عمیق بین شبکه حقانی و طالبان میانه رو به رهبری ملابرادر بر سر تقسیم قدرت و سایر مسائل حکومت داری به نشر می رسید و حتی در حال بیشتر شدن است. اما ایجاد اختلاف تنها در رده های بالای حکومتی طالبان نیست. این امر در روزهای اخیر نیز در سطوح دیگر دیده می شود. به طوری که در یک هفته اخیرچهار درگیری میان گروهی از ولایت فاریاب، بامیان، بدخشان، بلخ و پنجشیر گزارش شده است که نشان دهنده افزایش تنش های داخلی طالبان است. یکشنبه ۹ ژانویه دو فرمانده طالبان به نام های قاری انس و مولوی بلال در ولسوالی بلچراغ ولایت فاریاب در شمال افغانستان با هم درگیر شدند که منجر به کشته شدن قاری انس و چهار جنگجوی طالبان و زخمی شدن ۱۰ نفر از جمله افراد غیر نظامی شد. قبل تر از آن،۶ ژانویه دو فرمانده ارشد طالبان، صفی الدین و صلاح الدین رخ داد که کمیسیون تصفیه صفوف طالبان دستور داد صفاء الدین از صف این گروه خارج شود. همچنین، سه شنبه ۱۱ ژانویه، در نتیجه درگیری میان ملا فاتح، فرمانده امنیه طالبان در شهرستان شولگره در ولایت بلخ و چند فرمانده محلی این گروه، دو تن کشته حدود ۱۰ تن دیگر مجروح شدند. چهارشنبه ۱۲ ژانویه، از ولسوالی سیغان ولایت بامیان گزارش شد که مولوی اختر منصور فرمانده امنیه و مولوی منصوری، معاون او با نیروهای اداره استخبارات طالبان درگیر شدند که بر اساس گزارش های رسانه های داخلی، مولوی منصور کشته شد.
این تنش ها در حالی است که طالبان از ارائه جزییات به رسانه ها خودداری می کند و یا هم در این موارد گزارش هایی را ارائه نمی دهد اما وقوع این درگیری ها نشان دهنده تصفیه حساب قومی توسط کمیسیون تصفیه صفوف طالبان از عناصر غیرپشتون به ویژه فرماندهان ازبیک تبار است و تنش های پیچیده بین افراد این گروه است که به چالشی بزرگ برای طالبان تبدیل شده است. درواقع، در حالی که برخی از سران طالبان حضور ازبیک ها در ساختارهای نمادین دولت را نشانی از تنوع قومی در دولت شان می دانند، ازبیک ها از نادیده گرفته شدن در دولت طالبان ناراضی اند(وفایی،۱۴۰۰). با شدت گرفتن تنش ها در مناطق شمالی افغانستان بین طالبان و افراد ازبیک تبار این گروه، روز گذشته(جمعه ۲۴ دی) فرمانده تاجیک تبار طالبان در ولسوالی آب کمری و صالح محمد پردل، فرمانده تاجیک تبار طالبان در ولسوالی قادس از ولایت بادغیس اعلام کردند دیگر از رهبری طالبان در مرکز و والی این ولایت اطاعت نمی کنند
افغانستانِ تحتِ تسلط طالبان در ۲۰۲۲ و تداوم چرخه معیوب تنش های قومی
پس از خروج غیرمعمول ایالات متحده افغانستان با یک مشکل وجودی مواجه شد و آن این مسئله بود که موجودیت آن به عنوان یک کشور اکنون زیر سوال رفته است.این در حالی است که تنش های قومی در چنین شرایطی بالا گرفته است. در واقع، در افغانستان تنوع قومی همواره فراموش شده است و تاریخ نشان دهنده حاکمیت مطلق یک گروه قومی خاص بوده است. درواقع، تاریخ این کشور همواره شاهد نزاع قومی بر سر قدرت و برتری طلبی قومی خاص بوده است. بعداز حملات ۱۱ سپتامبر به مداخله آمریکا که به ایجاد یک کشور دموکراتیک منجر شد. تاجیک ها، ازبیک ها، هزاره ها، ترکمن ها و سایر جوامع به حاشیه رانده شده در روند سیاسی مشارکت فعال داشتند. نظم سیاسی پس از ۲۰۰۱ و اجزای دموکراتیک آن با وجود شکنندگی و نقص هایش، فرصتی منحصر به فرد برای افغانستان فراهم کرد تا به یک جامعه و سیاست کارآمد تبدیل شود. اما نخبگان حاکم قوم گرای پشتون، شرکای غیرپشتون آنها، جنگ سالاران محافظ کار و ظهور مجدد شورش طالبانی منابع و فرصت هایی را که در غیر اینصورت ممکن بود یک نظم سیاسی مدنی و دموکراتیک را تثبیت کند، هدر داد.
در چنین شرایطی، بازگشت دوباره طالبان در ماه اوت سال گذشته به نظم قانون اساسی پس از سال ۲۰۰۱ که مورد حمایت آمریکا بود، پایان داد. هرج و مرجی را به وجود آورد که کنترل اوضاع را دشوار کرده است. علاوه بر این، طالبان مسلمانان متعصبی هستند که تمایلات قومی فاشیستی دارند و نسبت به تنوع قومی، فرهنگی و سیاسی افغانستان بی تفاوت هستند. آنها علاقه ای به ایجاد یک نظام سیاسی فراگیر که نشان دهنده تنوع قومی در افغانستان باشد را ندارند. در این میان تمایلات مشروع سایر اقوام در اسید بنیادگرایی طالبانی حل خواهد شد. چراکه آنها اکنون نه کرسی بر سر میز دارند، نه نماینده ای در فرآیند تصمیم گیری. بلکه زیر لوله تفنگ طالبان زندگی می کنند. در نتیجه، این امر در سال ۲۰۲۲ غیرقابل تحمل خواهد شد. چنانکه گروه های قومی غیرپشتون(بعداز دهه ها درگیری)خسته اند و خواهان کنترل بر سرنوشت خود هستند. در نتیجه اگر به دست و پا زدن گروه های قومی غیر پشتون از سوی طالبان توجه نشود و حکومت پشتونی طالبان به حکومت یکجانبه خود بچسبند، کشور بدون شک باری دیگر از هم خواهد پاشید(Forugh and Singh,2022). در نتیجه، طالبان برای حفظ بقای خود نیازمند شریک سازی سایر اقوام در قدرت است.
اما با توجه تحولات اخیر به نظر می رسد مقامات طالبان درصدد یک دست سازیِ فزاینده داخلی و تصفیه های قومی می باشند. شاید بتوان گفت این کنش های سربرندۀ ی طالبان برای پاکسازیِ چهره هاییست که چندان به مذاق قدرت طلبی های این گروه در روند انتصاب رده بندی هایِ یک دست و تک قومیتی خوش نمی آید و بدین طریق از همین ابتدای امر در پی پالایش قومی هستد. به باور برخی از ناظران سیاسی، این اقدام ناگهانی طالبان سیاستیِ برنامه ریزی شده برای گرفتن قدرت مخدوم عالم و شاید رویکردی از حذف و کنار زدنِ مهره هاییست که در آینده احتمالِ تهدید مواضع طالبان پشتون از سوی آنها می رود و یا امکان دارد در آینده ای نه چندان دور با قدرت افزایی و گردن فرازی برای طالبان دردسر ساز شوند. طالبان سابقه تبعیض علیه اعضای ازبک و ترکمن را دارند اما ازبک ها و ترکمن ها نیز قویاً تمایل دارد تا نمایندگی های خود را در دولت داشته باشند. اما از سوی دیگر و با توجه به مباحث مطرح شده پیرامونِ سابقه ی فرماندهان محلی سایه طالبان در دولت های سابق؛ و ظرفیت، قدرت نفوذ، و توانمندیِ آنها در جمع آوری نیروهای جنگ طلب و ایجاد کمپ های آموزشی برای بسیج و مبارزه، شاید بتوان گفت، بیم ازقدرت یابیِ نیروهای محلی و یا والی های نام نهادِ ازبک یا ترکمن و احتمالاتی از تلاش آنها برای بازپس گیری تجهیزات نظامی افغانستان (ازجمله بالگردهای این کشور) از کشورهای ازبکستان و تاجیکستان و قدرت یابیِ احتمالی آنها در آینده، الزاماتی از تحدید و سرکوبِ قدرتِ این دست نیروهایِ احتمالامشکل آفرینِ غیرپشتونِ طالبان را گوشزد و دستگیریِ آنها را برای طالبان پشتون ضروری ساخته است. اما به هرروی اتفاقاتی از این دست زنگ خطری از تشدید اعتراضات و اشاعۀ آنها در صورتِ تداوم رویکردهای طالبان مبنی بر تصفیه قومی است.
در نهایت، به باور برخی ناظران، اگر طالبان قادر به تخفیف این بحران نباشد، می توانند شاهد شورش قابل توجهی در ولایت فاریاب بوده و این امکان را ایجاد کنند که جنگجویان شورشی ازبک به داعش ولایت خراسان بپیوندند. با این وجود این شرایط یک پرسش مهم را که خلق می کند این است که آیا اعتراضات فاریاب قادر خواهد بود به سایر مناطق غیرپشتون افغانستان سرایت کند و منجر به خلق طالبان های مستقل با هویت قومی متفاوت شود؟ در همین رابطه، تمیم عاصی، رئیس اندیشکده صلح و جنگ افغانستان معتقد است که« هنوز زود است که بگوییم آیا فاریاب اثر گلوله برفی خواهد داشت که در سراسر صفوف طالبان غیر پشتون در شمال، مرکز و غرب افغانستان طنین انداز خواهد شد یا خیر.
منابع
مختار، وفایی،(۱۴۰۰)، «طالبان از درون فرو می پاشد»، ایندیپندنت فارسی، قابل دسترس در: https://www.independentpersian.com/node/207511/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C/%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%88-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D9%BE%D8%A7%D8%B4%D8%AF
Ali, Obaid, (2017), “Non-Pashtun Taleban of the North (2): Case studies of Uzbek Taleban in Faryab and Sar-e Pul”, https://www.afghanistan-analysts.org/en/reports/war-and-peace/non-pashtun-taleban-of-the-north-2-case-studies-of-uzbek-taleban-in-faryab-and-sar-e-pul/
Forugh,Tabish ,Singh,Atul, (2022), “Is Afghanistan Going to Break Apart?”, https://www.fairobserver.com/region/central_south_asia/tabish-forugh-atul-singh-afghanistan-taliban-news-afghan-central-asia-world-news-43898/?s=09