بادغیس: از منطقه ای حائل و محل مناقشه در طول تاریخ تا بهشت طالبان و توقف در مسیر توسعه(۲)
۱۸ بهمن(دلو)۱۴۰۰-۲۰۲۲/۲/۷
آنچه از بادغیس باید بدانیم
ولایت بادغیس در شمال غرب افغانستان قرار دارد. بادغیس از شمال با ترکمنستان، از شرق با فاریاب، از جنوب با غور و از غرب با هرات همسایه است. مساحت بادغیس ۲۰۰۶۸ کیلومتر مربع است. بیش از دو سوم مساحت این ولایت (۶۹ درصد) را مناطق کوهستانی یا نیمه کوهستانی تشکیل می دهند، در حالی که بیش از یک پنجم مساحت آن را اراضی دشتی/جلگه ای و بقیه را اراضی نیمه دشتی تشکیل می دهد. قلعه نو مرکز بادغیس می باشد و این ولایت به ۶ ولسوالی تقسیم شده است: مقر، آب کمری، قادس، جوند، بالامرغاب و ۱۱۸۲ روستا که جمعیت آن در سال های ۲۰۱۷-۲۰۱۸ بالغ بر ۵۱۲،۵۸۲ نفر برآورد شده است. بر اساس گزارشی از سال ۲۰۱۷، ولسوالی غورماچ در تخمین نفوس اداره مرکزی آمار (CSO) در ولایت بادغیس گنجانده شده است، اما بر اساس ریاست مستقل حاکمیت محلی (IDLG) به ولایت فاریاب تعلق دارد.
از نظر جغرافیایی، بخشي از ولايت بادغيس تحت پوشش جنگلی پسته است. بر اساس آمار اداره کشاورزی، پیش از جنگ، ۹۰ هزار هکتار جنگل پسته وجود داشت، در حالی که خشکسالی و قطع جنگل به منظور برداشت هیزم، باعث کاهش سطح جنگل پسته شده است. ترمه و پشم نیز از دیگر محصولات در کنار پسته است که در بادغیس تولید می شود. اکثریت ساکنان این ولایت گوسفند، گاو و بز پرورش می دهند. ولایت بادغیس به دلیل داشتن چراهای وسیع در گذشته در فصول بهار و تابستان یکی از مناطق اصلی چرای دامداران بوده است. اما این مرتع یا به دلیل چرای بی رویه و/یا خشکسالی که تأثیرات نامطلوبی بر احیای مرتع داشته و مجبور به تغییر زمینِ چراگاهی به دیم شده است، رو به وخامت گذاشته است. غلاتی مانند گندم، جو و ذرت نیز در این ولایت برای مصارف خانگی تولید میشوند، در حالی که حبوبات و زیره به عنوان محصولات فروش کشت می شوند. دسترسی خانوارها به بازارهای اصلی به دلیل نامساعد بودن جاده ها و مسافت دور، و گزینه های حمل و نقل محدود با مشکلات و موانع مواجه بوده است (WFP,3:2017).
از نظر ترکیب جمعیتی حدود ۶۲درصد جمعیت این ولایت را تاجیک ها و تقریباً ۲۸ درصد را پشتون ها تشکیل می دهند. تاجیک ها بزرگترین قوم در ولایت بادغیس هستند. آنها بعداز پشتون ها دومین گروه قومی در افغانستان هستند و بین ۲۵ تا ۳۰ درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می دهند. پس از تاجیک ها پشتون های درانی هستند عمدتاً در ولسوالی های مغاب و غورماچ ولایت بادغیس قرار دارند. علاوه بر این دو گروه قومی، جمعیتی از هزاره ها به ویژه در نواحی غربی این ولایت حضور دارند. بلوچ ها، ایماق ها و چنار ازبک ها و ترکمن ها از دیگر گروه های قومی در باغیس هستند.
بادغیس به خصوص در خارج از مرکز این ولایت به شدت توسعه نیافته و محروم است. چنانچه در توصیف این ولایت، یکی از آگاهان ملی در همین رابطه چنین اشاره کرده بود که: “بادغیس ولایتی بزرگ با جمعیتی اندک است. نسل اول مردمی که در آنجا زندگی می کردند به واقع هرگز در معرض آموزش و تحصیل نبوده و بیشتر درگیر کار بوده اند. آنها همچنین معمولا برای کار به هرات می روند، زیرا در این ولایت کار زیادی برای انجام دادن وجود ندارد. کسانی که تحصیل کرده اند نیز بیشتر برای ترک این ولایت تمایل داشته و غالبا دیگر به آنجا باز نمی گردند. بنابراین واقعا در استان کار زیادی برای انجام دادن وجود ندارد. علاوه بر این، جاده های این استان از کیفیت پایینی برخوردار است و از این رو تجارتِ تجار و امور مرتبط با بازرگانی با مانع مواجه است.” از لحاظ وضعیت توسعه ای نیز به ویژه در بخش آسفالت خیابان ها به دلیل مسائل امینتی و دور بودن از مرکز این منطقه ضعیف عملکرده است.
در بخش امنیت این ولاین باید گفت، بادغیس یکی از مناطق ناامن افغانستان تا قبل از سقوط این کشور بود. جاده های آن به دلیل فعالیت های شورشی و جنایتکارانه در وضعیت بد و اکثرا ناامن قرار دارند. همچنین تا سال ۲۰۰۸ هیچ حضور دائمی ارتش افغانستان در این ولایت وجود نداشت و بیشتر واحدهای پلیس استانی در پایتخت مستقر بودند و تنها ۴۰ تا ۵۰ پرسنل امنیتی در هریک از ولسوالی های دورافتاده مستقر بودند. بادغیس اولین ولایت شمالی بود که در اواخر سال ۲۰۰۶ توسط طالبان تصرف شد که به سرعت توسط نیروهای ائتلاف بازپس گرفته شد. جنگ سالاران با نفوذ مختلف پس از سقوط رژیم طالبان بر سر کنترل این ولایت رقابت شدید داشتند. ازجمله افرادی مانند، عبدالملک، عبدالرشید دوستم، جمعه خان و اسماعیل خان. آنها همچنین بر مسائلی مانند تصرف زمین . کنترل برداشت خشخاش نفوذ قابل توجهی داشتند. پس از حضور نیروهای ائتلاف در افغانستان اسپانیا در این ولایت مستقر شد. با این وجود از سال ۲۰۰۵ طالبان به دنبال نفوذ در مناطق غربی این ولایت که عمدتا پشتون نشین هستند، بودند. از طرف دیگر، این گروه بادغیس را به عنوان دروازه ورود به شمال می دانستند. در نتیجه، از سال ۲۰۰۶ امنیت در ولسوالی های غورماچ و مرغاب که عمدتاً تحت تسلط پشتون ها است بدتر شد. همچنین بر اساس داده های ACLED این ولایت از ۱ مارس ۲۰۱۹ تا ۳۰ ژوئن ۲۰۲۰ جمع آوری کرده است حدود ۳۸۸ رویداد خشونت آمیز را تجربه کرده است که ۲۴۱ مورد به عنوان جنگ، ۱۳۳ مورد خشونت را راه دور و ۱۴ حادثه خشونت علیه غیرنظامیان بوده است. به طور کلی ولایت های غربی افغانستان از جمله بادغیس افزایش فعالیت های شورشیان را تجربه کرده است و طالبان بخش هایی از این مناطق را تحت تسلط خود درآورده که موجب تداوم درگیری بین نیروهای طالبان و نیروهای امنیتی بود و به موجب آن طالبان راه ها را مسدود کرده اند که گاهی منجر به کمبود شدید مواد غذایی و تدارکات می شد. در همین راستا یوناما در سال ۲۰۱۹ تعداد تلفات غیرنظامیان را ۱۶۱ غیرنظامی ثبت کرد که نشان دهنده ۲۹ قربانی غیرنظامی در هر ۱۰۰۰۰۰ ساکن (این منطقه) است. که نسبت به سال ۲۰۱۸ افزایش ۱۰۴ درصدی داشته است که علت اصلی تلفات غیرنظامی درگیری های زمینی، حملات هوایی و بمب های دست ساز بوده است
با این حال، وضعیت بد امنیتی در این ولایت حتی تا روزهای منتهی به سقوط کابل در ماه اوت نیز تداوم داشت. چنانکه همواره گزارش هایی مبنی بر حضور گروه های ضددولتی در چندین ولسوالی/شهرستان و سقوط پی هم ولسوالی ها به دست طالبان و شدت گرفتن جنگ بین دوطرف وجود داشت. حتی گزارشهایی نیز حضور داعش در این ولایت را نیز تایید می کردند (euaa,2020).
علاوه بر وضعیت بد امنیتی این ولایت به مرکز مهمی در تولید کشت خشخاش بتدیل شده بود. به طوری که افزایش بی سابقه ای در کشت خشخاش در بادغیس برای سال ۲۰۱۶ ثبت شد. مکانی دورافتاده که کمتر مورد توجه دولت قرار گرفته است. همچنین کشت خشخاش از ۱۲۸۹۱ هکتار در سال ۲۰۱۵ به ۳۵۲۳۴ هکتار در سال ۲۰۱۶ رسید و به طور قابل توجهی به افزایش ده درصدی در کل کشور کمک کرد. افزایش کشت خشخاش در این ولایت به قدری قابل توجه بود که در سال ۲۰۱۷ در رتبه دوم فهرست ولایات خشخاش در افغانستان رسید. این در حالی است که تا قبل از این سال، مقام دوم پس از هلمند به قندهار، فراه و یا هم ننگرهار رسیده بود.
تاریخ سیاسی ولایت بادغیس
تاریخ سیاسی ولایت بادغیس در چند دهه گذشته زمینه ساز بسیاری از خصومت های قومی، به ویژه شکاف بین مرکز تاجیک نشین و ولسوالی های جنوبی، و مناطق پشتون نشین توسعه نیافته و منزوی در شمال بوده است. این شکاف با سابقه اسکان دهیِ مجدد قومی توسط دولت، دسترسی گزینشی برای آموزش و قدرت تحت حکومت کمونیستی، و با سابقه خشونت آمیز از نزاع قومی-سیاسی در دهه ۱۹۹۰ در حالی که گروه های مختلفی در سراسر این ولایت در حال نبرد بودند، شکل گرفته است. شکاف اولیه به پایان قرن نوزدهم برمی گردد، زمانی که پادشاه عبدالرحمان قبایل و اقوام پشتون را از جنوب به مناطق پراکنده در سراسر شمال افغانستان اسکان داد تا دولت مرکزی کنترل بهتری بر آن مناطق را حفظ کند. این سیاست منجر به جابجایی اجباری گروه های ترکمن و ازبک ساکن در آن مناطق شد و نفوذ سیاسی آن گروه ها در منطقه را محدود کرد. تاجیک ها و ایماق هایی که توسط تاجیک ها جذب شده بودند همچنان در حکومت بادغیس، به ویژه نواحی جنوبی نزدیک تر به هرات، نقش داشتند. تحت حکومت کمونیستی در اواخر دهه ۱۹۷۰، شکاف قومی زمانی بیشتر آشکار شد که بسیاری از تاجیک های تحصیل کرده و شهری در کنار کمونیست ها قرار گرفتند و دسترسی بیشتری به آموزش عالی و مناصب دولتی به آنها اعطا شد. بادغیسی های روستایی، به ویژه پشتون ها، تا حد زیادی خود را از حکومت و سیستم آموزشی تحت حکومت کمونیستی جدا کردند و بر این اساس تعداد کمی پشتون محلی باسابقه برای خدمت در دولت وجود داشت. اما در جریان جنگ داخلی افغانستان، پس از فروپاشی دولت مورد حمایت شوروی در سال ۱۹۹۲، بادغیس تحت کنترل اسماعیل خان، فرمانده جنگ هرات قرار گرفت. اسماعیل خان از بادغیس و به ویژه بالامرغاب به عنوان صحنه ای برای درگیری با رقیب خود، رشید دوستم ازبک، استفاده کرد.
در این میان، جمعیت پشتون در این منطقه که با هیچ یک از این دو جناح مداخله نداشتند، از خشونت مداومی که باعث فرار ۶۰ درصد از مردم به هرات، هلمند و قندهار شد، آشفته و مستاصل شدند. جنگ بین جناح ها در نهایت به نفع حزب جنبش ملی عبدالرشید دوستم حل و فصل شد و حامیان باقی مانده حزب جمعیت به پایگاه های مستحکم در جنوب این ولایت عقب نشینی کردند. در سال ۱۹۹۶، دوستم که نتوانست این ولایت را حفظ کند، با پشتون های بالامرغاب و مقر مذاکره کرد تا بادغیس را به حکومت طالبان بسپارد. در این دوره، رهبران طالبان برای حکومت برخاسته و تاجیک ها تقریبا به طور کامل از حکومت کنار رفتند. پایگاه های حزب جمعیت با حمایت هراتی ها، به جنگ با طالبان در مناطق تاجیکستانی در جنوب بادغیس ادامه دادند، در حالی که در شمال بقایایی از حزب جمعیت و جنبش ملی اختلافات داخلی را کنار گذاشتند تا مشترکا با دولت طالبان بجنگند. این دوره با ائتلاف ها و اتحادهای دائما در حال تغییر، خیانت های خونین و خشونت های قومی-سیاسی مداوم مشخص شد. پس از ورود نیروهای ائتلاف در سال ۲۰۰۱، بادغیس با خونریزی و نزاع های کمی به کنترل حزب جمعیت بازگردانده شد. طالبان به سرعت از جنوب بیرون رانده شدند اما دوره پس از سقوط طالبان، مانند دورۀ پر هرج و مرج و تنش پس از سقوط کمونیست ها، با درگیری های داخلی و خیانت های جناحی وحشیانه همراه بود (SOIC,11: 2010).
تاریخچه و ماهیت خشونت در ولایت بادغیس
درگیری های خشونت آمیز در بادغیس با درگیری های مسلحانه بین شورشیان و نیروهای دولتی، و همچنین تنش و درگیری های دوره ای بین جنگ سالاران رقیب مشخص می شود. اگرچه شورش طالبان در بادغیس، زمانی که در سال ۲۰۰۳ در یک منطقه بزرگ پشتون ها در ولسوالی های غورماچ و بالامرغاب شروع شد، بسیار کمرنگ و کم مایه بود، اما از آن زمان به چندین منطقه ایماق گسترش یافته است. نیروهای امنیتی محلی افغانستان در شرایط بسیار سختی فعالیت می کردند، به ویژه دررابطه با پاسگاه های دورافتاده در زمستان، که منجر به فرار و پناهندگیِ چندین گروه به سمت طالبان در طول سال ها میشد. تحت آن شرایط، چندپارگی و از هم گسستگیِ قبیله ای در میان پشتون های محلی می توانست نفوذ طالبان را تسهیل کند. بدین ترتیب طالبان با وجود متحمل شدن خسارات سنگین در طول سال ها همچنان مقاومت نشان داده و در سال ۲۰۱۵ فعالیت های خود در سایۀ سوء استفاده از ضعف دولت، تجدید کردند. چنانچه ولسوالی جوند در ماه می ۲۰۱۵ برای مدت کوتاهی به ست گروه طالبان سقوط کرد. ولایت بادغیس بر خلاف برخی ولایت های دیگر سابقه جنگ سالاران مختلف با نفوذی را به دوش می کشد که تلاش می کردند تا قبل و بعد از امارت اسلامی طالبان بر این ولایت کنترل و نفوذ داشته باشند. عبدالملک، عبدالرشید دوستم، و اسماعیل خان، همگی در مراحل مختلف تا حدودی بر این ولایت نفوذ داشته، اما هرگز نتوانستند کنترل کامل آن را به دست آورند. تسلط بر بادغیس به چند دلیل دشوار می نمود: جمعیت کم، فقدان جاده و راه های مواصلاتی مناسب، قابلیت ارتباطی و دسترسی عمومی ضعیف، و فقدان منابع محلیِ به راحتی قابل بهره برداری. بنابراین، تسلط بر بادغیس یک عمل گرانی بود که پاداش کمی به همراه داشت. برای سال ها، بادغیس عملا ًیک منطقه حائل بین مناطق تحت تسلط رشید دوستم در شمال افغانستان و اسماعیل خان در غرب (۱۹۹۲-۱۹۹۵)، و پس از آن بین طالبان و دوستم (۱۹۹۵-۱۹۹۸) بوده است.
پس از سال ۲۰۰۱، اسماعیل خان و دوستم شرایط بهتری داشتند و در نتیجه بادغیس اهمیت استراتژیک خود را از دست داد. اسماعیل خان هزینه های محلی خود را کاهش و ترجیح داد مانند دوستم بر مناطق مهمتر تمرکز کند. در سال های اخیر، اسماعیل خان کوشید تا از ظهور بازیگران متخاصم اصلی در بادغیس که ممکن است با منافع او در تضاد باشند، جلوگیری کند. از سوی دیگر باید گفت وجود حملات اولیه از سال ۲۰۰۴ به بعد بر سازمان های غیر دولتی فعال در بخش بهداشت و درمان، به دور نگه داشتن کارمندان بهداشت و درمان واجد شرایط از بادغیس دامن زد. در واقع، گروه های مسلح مرتبط با نیروهای محلی نیز مشکلاتی را در ارائه خدمات ایجاد کردند، و بر اساس گزارش ها، حتی این ناامنی و مشکلات مذکور تا حدی بیشتر از طالبان بود. به گفتۀ برخی آگاهان، این گروه های مسلح مانند “راهزنان” رفتار می کردند. این شرایط مسبب بی ثباتی بود و چانه زنی و مذاکره در هر شکلی با قدرتمندان محلی را دشوار می کرد. همچنین پیامد دیگر شرایط مذکور این بود که تحت آن شرایط گروه طالبان نیز با مخالفت سازمان یافته ای مواجه نمی شده و می توانستند کنترل انحصاری خود را حداقل بر بیشتر غورماچ و بالامرغاب، جایی که ساختارهای حکومتی در سایه موازی ایجاد کردند، اعمال کنند. غالب افراد صحه می گذاشتند که جاده های بادغیس عمدتا ناامن بود، بخشی به دلیل وجود نیروهای طالبان و بخشی به دلیل راهزنان/گروه های مسلح نیروهای محلی (AREU,45-46:2016).
بنابراین به طور کلی، همانطور که آمد، بادغیس واقع در شمال شرقی هرات که با ترکمنستان در آسیای مرکزی و فاریاب هم مرز است ولایتی دورتر از مرکز و کابل است. در نتیجه هرگز مکانی نبوده است که از نظر استراتژیک در مبارزات برای تسلط بر افغانستان اهمیت داشته باشد اما به عنوان بخشی از منطقه غرب افغانستان در جنگ قدرت منطقه ای نقش داشت. چنانکه اسماعیل خان از مجاهدین سابق افغانستان این منطقه را به عنوان بخشی از سلطه منطقه ای خود که در طول جنگ های جناحی در دهه ۱۹۹۰ ایجاد شده بود، در اختیار داشت. او در آنجا خود را امیر غرب افغانستان معرفی کرد. بادغیس که از نظر جغرافیایی که بین منطقه تحت نفوذ اسماعیل خان و منطقه تحت رهبری حزب جنبش ملی به رهبری عبدالرشید دوستم قرار دارد، در بیشتر تاریخ اخیر خود نقش حائل را بین آنها ایفا کرده است. این امر به ویژه بین دو ولسوالی شمالی بالامرغاب و غورماچ صدق بود. اما حزب جمعیت بیشترین قلمرو استانی باقی مانده را تحت تسلط خود داشتند. در سال ۱۹۹۶ بادغیس اولین ولایت افغانستان در مرز شمالی کشور بود که پس از سقوط هرات و سلطه اسماعیل خان در سال ۱۹۹۵ توسط طالبان تصرف شد.
اما پس از سقوط رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱، بادغیس دوباره تحت کنترل اسماعیل خان و جمعیت قرار گرفت و تا سال ۲۰۰۵ بر صحنه سیاسی آنجا تسلط داشتند. در سال ۲۰۰۱ توسط اداره کرزی اسماعیل خان به عنوان والی ولایت هرات تایید شد. دو شبه نظامی محلی تاجیک به رهبری ظاهر نائب زاده و برادرانش از ولسوالی بالامرغاب و دیگری توسط محمد عارفی از آب کمری به اسماعیل خان کمک کردند تا کنترل خود را بر بیشتر بادغیس بازگرداند. در مقابل آنها در پست های مهم دولتی این ولایت قرار گرفتند. اما در سال ۲۰۰۴ به دلیل تلاش های رئیس جمهور کرزی برای محدودکردن قدرت اسماعیل خان، تغییر مهمی در چشم انداز سیاسی رخ داد. در این درگیری برادران نائب زاده طرف دولت مرکزی را گرفتند. در نتیجه درگیری هایی در ماه مارس و اوت ۲۰۰۴ روی داد که طی آن پسر اسماعیل خان توسط نیروهای نایب زاده در شهر هرات کشته و یک دشمنی شخصی ایجاد شد. پس از برکناری اسماعیل خان از سمت خود در هرات در سال ۲۰۰۴ سرانجام پستی را به عنوان وزیر انرژی و آب در کابل پذیرفت و از این سمت برای انتقام از فرماندهان شبه نظامیان بادغیس استفاده کرد. بر اساس یک ارزیابی استخباراتی در سال ۲۰۱۰ او تصمیم گرفت بادغیس را در عصر حجر نگه دارد و با موفقیت هر پروژه انکشافی در این ولایت خودداری کند(Bjelica,2017).
حضور جامعه جهانی در افغانستان و سهم بادغیس:تیم بازسازی ولایتی اسپانیا (PRT)
تیم های بازسازی ولایتی در سال ۲۰۰۴ در افغانستان تأسیس شدند، اما ریشه و منشأ آنها را می توان به پروژه استراتژیک هملت، که ایالات متحده آمریکا در طول جنگ در ویتنام اجرا کرد، ارجاع داد. تیم بازسازی ولایتی یک پایگاه نظامی است که به عنوان ابزاری توسط جامعه جهانی و برای گسترش حضور نیروهای بین المللی کمک به امنیت (آیساف) و اختیارات دولت افغانستان در سراسر خاک این کشور ایجاد شد. آیساف مجوز عمل بر اساس قطعنامه ۱۳۸۶/۲۰۰۱ شورای امنیت را داشت و تیم بازسازی ولایتی در مأموریت آیساف پس از مجوز قطعنامه ۱۵۱۰/۲۰۰۳ شورای امنیت، از سال ۲۰۰۴ به بعد، در سراسر افغاستان مستقر شد. در بستر این چارچوب بود که ابتکارات نظامی و غیرنظامی صورت گرفت و روابط بین مقامات افغانستان و تیم های بازسازی برقرار شد. نیروهای اسپانیایی در آیساف در عملیات های جنگی شرکت نکرد، اما آنها برای اقدام در موقعیت های دفاعی واکنش نشان می دادند(Roure I Pujol,19:2014).
در این میان، نیروهای اسپانیایی در آیساف در پایان ژانویه ۲۰۰۲ وارد افغانستان شدند. آنها تا سال ۲۰۰۵ در کابل مستقر بودند و مسئولیت بازسازی و امنیت میدان هوایی بین المللی را بر عهده داشتند و در آن زمان یک پایگاه در ولایت بادغیس (همچنین در هرات) ایجاد کردند. همچنین از طریق تیم بازسازی ولایتی، یک مدل جدید دولتی با رویکردی «جامع» مطابق با مدل «سه بعدی» آمریکا (دفاع، دیپلماسی، توسعه) به اجرا گذاشته شد که برای تأثیرگذاری بر این ولایت از طریق کمک به ثبات، صلح، بازسازی و توسعه طراحی شد. تیم بازسازی ولایتیِ اسپانیا در ماه می ۲۰۰۵ در قلعه نو (ولایت بادغیس) راه اندازی و از سه پایه اصلی تشکیل شد: بخش نظامی وزارت دفاع (MDE) و مسئول امنیت؛ بخش غیرنظامی و دیپلماتیک از وزارت امور خارجه اسپانیا (MAEC) و مسئول امور سیاسی؛ و بخش عمران و توسعه، با آژانس بین المللی همکاری و توسعه اسپانیا (AECID). علاوه بر این، تیم بازسازی ولایتی همچنین دارای یک سری واحدهایی نیز می شد که به ساختار آیساف وابسته نبودند. این واحدها بین المللی نبودند، بلکه شامل واحدهایی می شدند که مسئول پشتیبانی از واحدهای ذکر شده در بالا بودند؛ مانند تدارکات، مهندسین، انتقال، واحد پشتیبانی بهداشت و درمان، یگان های خنثی و غیرفعال کردن مواد منفجره، پایگاه هوایی در فرودگاه قلعه نو و واحد پشتیبانی از پایگاه نظامی در قلعه نو.
نیروهای اسپانیایی مسئولیت چهار ولسوالی در ولایت بادغیس را به عهده گرفتند: قلعه نو، آب کمری، مقر و قادس که در آن تیم بازسازی ولایتی و پاسگاه های رزمی (COP) مستقر شده بودند. پایگاه تیم بازسازی ولایتی اسپانیا در قلعه نو ایجاد شد. در هر پاسگاه رزمی، نیروهای اسپانیایی در هماهنگی با ارتش ملی افغانستان، هم از طریق فعالیت های عملیاتی مشترک و هم از طریق فعالیت های آموزشی و مشاوره ای که توسط تیم های عملیاتی ارتباط و مشاوره (OMLT) انجام می شد، عمل می کردند. سه ناحیه باقی مانده به نحوی کمتر امن در نظر گرفته شدند: بالامرغاب که توسط آمریکایی و ایتالیایی ها با نیروهای ویژه عملیات آزادی پایدار (OEF) اداره می شد؛ جوند به دلیل مسائل ناامنی (مشکل امداد رسانی و شورش) توسط نیروهای بین المللی رها شده بود؛ و غورماچ توسط ولایت فاریاب اداره می شد. در بادغیس، شبه نظامیان شورشی که از ایدئولوژی طالبان جدا بودند، فعالیت می کردند. اینها گروه های مسلحی بودند که با قاچاق مواد مخدر ارتباط داشتند.
بنابراین، می توان گفت پایگاه نظامی تیم بازسازی ولایتی در قلعه نو یک مستعمره کوچک اسپانیایی بود که از ساختارهای مختلفی تشکیل شده و توسط پرسنل نظامی و غیرنظامی اسپانیایی از طریق قرارداد با شرکت های مختلف اسپانیایی اداره می شد. تمام مواد، محصولات و مواد غذایی مستقیماً از اسپانیا وارد می شد. در هر حال، نیروهای اسپانیایی در سپتامبر ۲۰۱۳ از بادغیس عقب نشینی کردند؛ هرچند این نخستین باری نبود که اسپانیا با نیروهای خود در یک درگیری مسلحانه شرکت می کرد. با این حال نخستین بار بود که یک مدل تیم بازسازی ولایتی را توسعه و بسط می داد (Roure I Pujol,21-24:2014).
اما به نظر می رسد حضور نیروهای امنیتی در این ولایت منجر به ایجاد تغییرات بزرگ در راستای تامین امنیت و بهبود و توسعه این ولایت نشده است. چنانکه در سال ۲۰۰۸ مردم افغانستان که در سال ۲۰۰۵ از نیروهای اسپانیایی در باغیس استقبال کرده بودند، شروع به انتقاد کردند. چراکه وضعیت امنیتی بدتر و بدتر می شد و به نظر نمی رسید اسپانیایی ها کاری در این زمینه انجام دهند. در آن سال، عملیات نظامی نیروهای انگلیسی و آمریکایی در جنوب افغانستان، طالبان را به سمت شمال سوق داد و بسیاری از آنها در بالامرغاب پناهگاه کاملی یافتند: دره ای با جمعیت عمدتا پشتون، بدون حضور نیروهای بین المللی و نزدیک به مرز ترکمنستان که به گفته سربازان آمریکایی، طالبان از آنجا تدارکات می گیرند. پس از نیروهای اسپانیایی، در آغاز سال ۲۰۰۹ نیروی های نروژی مسئولیت امنیت ولسوالی غورماچ یکی دیگر از ولسوالی های بادغیس در شمال شرقی بالامرغاب را به عهده گرفتند. هدف آنها جلوگیری از گسترش شورشیان به ولایت فاریاب جایی که در ابتدا نیروهای نروژی در آنجا مستقر بودند، بود. امریکایی ها نیز در سال ۲۰۱۰ در این ولایت پایگاه داشتند. آنها بالامرغاب را تحت کنترل داشتند اما طالبان همچنان بر بقیه ولسوالی ها تسلط داشتند. بعدتر اسپانیایی ها مستقر شدند اما به زودی توسط ایتالیایی ها جایگزین شدند(Monica,2010).
بنابراین، بادغیس به دلیل تجربه سال ها جنگ و خشونت میان نیروهای دولتی و طالبان، دوری از مرکز، محل مورد مناقشه بین رهبران سیاسی مختلف در شرایط مطلوبی از توسعه، امنیت و رفاه قرار نداشته. این در حالی است که حضور نیروهای خارجی نیز با هدف کمک به این ولایت همانند تجربه مشابه سایر ولایات نتوانسته است عملکرد مثبتی در بخش توسعه در کنار تامین امنیت داشته باشد. چنانکه میزان فقر و عدم توسعه یافتگی در این ولایت همچنان وجود دارد و نیز گزارش هایی متفاوت از حضور معنادار طالبان در دو دهه گذشته در این ولایت حکایت می کند. چنانکه در ماه های نزدیک به سقوط افغانستان این ولایت نیز مانند سایر ولایات در وضعیت امنیتی دشواری قرار داشت. به طوری که تقریبا تا ماه تیر ۱۴۰۰ بیشتر ولسوالی های این ولایت به دست طالبان سقوط کردند و جنگ به شدت در این منطقه در جریان بود که منجر به آواره شدن بسیاری از ساکنان این ولایت شد. درواقع این منطقه با توجه به تولید روزافزون کشت خشخاش و مسیر رسیدن به شمال برای طالبان به بهشتی برای این گروه تبدیل شده بود.
پس از سقوط افغانستان در ماه اوت و شرایط بد اقتصادی به وجود آمده پس از آن وضعیت اقتصادی و انسانی این ولایت نیز در شرایط بسیار نامناسبی قرار دارد. چنانکه به طور مثال، بسیاری از بیمارستان های این ولایت از کمبود شدید دارو و خدمات پزشکی رو به رو هستند و فقر اقتصادی نیز به این شهر رسیده چنانکه در هفته های اخیر جان جوانی را به دلیل فشارهای اقتصادی گرفت. در نهایت، باید گفت بادغیس از جمله ولایت هایی است که به دلیل عملکرد منفی دولت در برابر آن در مسیر توسعه و پیشرف زیر سایه امنیت آنطور که باید قرار نگرفته است بلکه حتی این بی توجهی به این ولایت منجر به تخریب بسیاری از زیرساخت ها ازجمله در بخش کشاورزی شده که منجر به تبدیل محصولات از پسته به کشت خشخاش شده است.
منابع
Monica,Bernabe,(2010), “New troop late for Badghis?”, https://www.afghanistan-analysts.org/en/reports/war-and-peace/new-troops-too-late-for-badghis/
Roure i Pujol, Carmen, (2014), “Spanish Provincial Reconstruction Team (PRT) in Badghis (Afghanistan), 2005 – ۲۰۱۳”, Catalan International Institute for Peace, ICIP WORKING PAPERS: 2014/06.
Bjelica,Jelena(2017), “How Neglect and Remoteness Bred Insurgency and a Poppy Boom: The story of Badghis”, https://www.afghanistan-analysts.org/en/reports/economy-development-environment/how-neglect-and-remoteness-bred-insurgency-and-a-poppy-boom-the-story-of-badghis/
AREU, (2016), The Political Economy Of Education and Health Service Delivery In Afghanistan”, Afghanistan Research and Evaluation Unit, AREU Publication Code: 1517E.
SOIC, (2010), “Murghab District, Badghis District Narrative Assessment”, By the Stability Operations Information Center (SOIC) Camp Julien, Kabul, SOICMurghabAssessment.
WFP, (2017), “Badghis Emergency Assessment”, Report, world food programme, afghanistan food security cluster
Euaa,(2020), “Badghais”, https://euaa.europa.eu/country-guidance-afghanistan-2020/badghis